قوم و خویشی داریم که اون قدیما قبلاً از اینکه "تق و توقی" بشه برای سازمان فرهنگ و هنر اون وقت کار میکرد. اون زمان که دورۀ نوجوونی من محسوب میشد، بیشتر توی خط موسیقی پاپ اون دوره بودم، که الان بهشون "لوس آنجلسی" بیشتر میخوره. وارد شدن این عزیز به فامیل ما و آشنایی من باهاش، باعث شد که به سمت موسیقی سنتی خودمون سوق پیدا کنم. دیگه کارم شده بود که تمام گلهای تازه و گلهای رنگارنگ و هر چی موسیقی اصیل بود رو از طریق رادیو و تلویزیون دنبال کنم. دستگاههای موسیقی ما برام یک دنیای جدیدی شده بود و تشخیص دادن اینکه هر ترانه ای و قطعه ای در چه دستگاه و گوشه ای اجرا شده، از تفریحهام شده بود. این عزیز که علاقۀ وافر من رو به این موضوع دید، بهم پیشنهاد داد که من رو به آشناهاش توی سازمان فرهنگ و هنر معرفی کنه تا برم و نواختن سازی رو آموزش ببینم. ولی هر چه از اون اصرار بود از من انکار بود. خودم هنوز دقیقاً نمیدونم که چرا در این مسئله اینقدر سماجت کردم! تنها تئوریی که دارم اینه که اون دوران شدیداً تحت تأثیر مذهب بودم و مذهب با "مزقونچی" شدن منافات داشت! نمیدونم، فقط یک تئوریه و اینکه چی در ذهنم میگذشت معماییه که شاید هیچوقت هم جوابی براش پیدا نکنم... سالیان سال بعد توی غربت رفتم به دنبال یادگیری ساز و خیلی هم خوب شروع کردم و پیشرفتم هم خوب بود، به نسبت اینکه دیگه اون تردستی نوجوونی رو نداشتم، ولی خوب دست روزگار با دستانم نامهربون بود و چاره ای جز به زمین گذاشتن ساز نداشتم!
باری، این عزیز نواری برام پر کرده بود که از بهترینهای استاد مشخص آواز امروز ما شجریان بود. ترانه هاش واقعاً دستچین شده بودن و کیفیت صدا چون از آرشیو خود رادیو ضبط شده بود، بسیار عالی. نوار رو در کوچهای متعدد در طی این سالها با خودم حمل کردم ولی مثل خیلی چیزای دیگه توی زندگی به طریقی مرموز گم شد و رفت! چند روز پیش که ترانۀ زیر رو دوباره بعد از سالها با صدای استاد خودم شنیدم، چقدر به دلم نشست و چه خاطراتی رو که در ذهنم بیدار نکرد... تصنیف آمان بر روی شعری بسیار لطیف از عارف ساخته شده. توی نوار قبل از این ترانه چنین گفته میشد: عارف این شعر را بعد از سفری که به ترکیه داشته سروده...
ای آمان از فراقت آمان
مردم از اشتیاقت آمان
از که گیرم سراغت آمان
آمان آمان آمان آمان
دست لیلی چو بر مجنون شد
دل ز دیدار او پر خون شد
خون شد از راه دل بیرون شد
آمان آمان آمان آمان
عارف و عامی از می مستند
عهد و پیمان به ساغر بستد
پای خم توبه را بشکستند
آمان آمان آمان آمان
عارف قزوینی
باری، این عزیز نواری برام پر کرده بود که از بهترینهای استاد مشخص آواز امروز ما شجریان بود. ترانه هاش واقعاً دستچین شده بودن و کیفیت صدا چون از آرشیو خود رادیو ضبط شده بود، بسیار عالی. نوار رو در کوچهای متعدد در طی این سالها با خودم حمل کردم ولی مثل خیلی چیزای دیگه توی زندگی به طریقی مرموز گم شد و رفت! چند روز پیش که ترانۀ زیر رو دوباره بعد از سالها با صدای استاد خودم شنیدم، چقدر به دلم نشست و چه خاطراتی رو که در ذهنم بیدار نکرد... تصنیف آمان بر روی شعری بسیار لطیف از عارف ساخته شده. توی نوار قبل از این ترانه چنین گفته میشد: عارف این شعر را بعد از سفری که به ترکیه داشته سروده...
شجریان - آمان
ای آمان از فراقت آمان
مردم از اشتیاقت آمان
از که گیرم سراغت آمان
آمان آمان آمان آمان
دست لیلی چو بر مجنون شد
دل ز دیدار او پر خون شد
خون شد از راه دل بیرون شد
آمان آمان آمان آمان
عارف و عامی از می مستند
عهد و پیمان به ساغر بستد
پای خم توبه را بشکستند
آمان آمان آمان آمان
عارف قزوینی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر