۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

رو که نیست!

نمیدونم چرا بعضی از آدمها اینقدر بی شخصیت و دون هستند؟! همه ی عالم و آدم ماهیتشون رو میدونند و حناشون دیگه به هیچ صورتی رنگی نداره! باز هم دست از تلاشهای مذبوحانه اشون بر نمیدارند و مدام میخوان خودشون رو به انسانهای پاک و بی ریا بچسبونند! واقعاً رو که نیست...

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

عمو ناصر بالای منبر می رود!

بازم نیمه های شب از خواب بیدار شدم! اصلاً انگار یک شب کامل تا صبح خوابیدن به ما نیومده :) نگاهی به ارقام قرمز رنگ ساعت رادیویی کردم که توی تاریکی شب برق میزد. ای داد! ساعت تازه سه بود و تا صبحگاهان هنوز چند ساعتی مونده بود. یادم افتاد که فردا، یا به عبارت بهتر امروز، روز دوشنبه است و با خانم ِ رئیس قرار صحبت داریم. در یک چشم به هم زدن خودم رو روبروش و در اتاق کنفرانس دیدم. تا اومد به خودش بیاد، رفتم بالای منبر :) از قدیما به من میگفتند که تو باید آخوند میشدی ها، باورم نمیشد...:) خلاصه انگار که دیگه هیچکس و هیچ چیز نمیتونست جلوی سخنرانیم رو بگیره! از خواب که بیدار شدم، خودم از خودم خنده ام گرفت...
خوب اونکه خواب بود، حالا این دیدار در واقعیت به کجا انجامید؟ راستش رو بخواید زیاد هم دست کمی از خواب نداشت :) بیچاره سرکار خانم ِ رئیس! آخر های جلسه دلم دیگه براش سوخت و اینقدر گفته بودم که دیگه صداش درنمی اومد! می دونست حق با منه و جوابی نداشت که بده. آخرش هم بهش گفتم هیچ نیازی به جواب دادن نیست و فقط پیش خودت و وجدان خودت حرفهای من رو مرور کن!
یکی از مشکلات بزرگی که ما شرقی ها توی این مملکت داریم، رک بودن ما در مقابل دو چهره ای بودن اینهاست. هیچوقت حرف رو مستقیم از دهن اینها نمیشنوی. یک حرف رو شاید هزاران بار سبک و سنگین کنند و ببینند که آیا در انتها براشون ضرری داره یا نه، و تازه بعد از اون هم باز به این نتیجه برسند که نگفتنش از گفتنش بهتره! بنابرین وقتی با بی پروایی ما در گفتار روبرو میشند، خیلی وقتها میمونند که چطور عکس العمل نشون بدند...

۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

ابراي پاييزي

امروز تا اونجایی که من خبر دارم روز تعیین کننده ای برای خیلی هاست که توی بزرگترین تولید کننده ی خودرو در این شهر کار می کنند! بعد از اونکه چند وقت پیش این تولید کننده، نوای اخراج کردن چندین هزار نفر رو سر داد و با این حرکتش کل اقتصاد این کشور رو به طریقی تحت الشعاع قرار داد، حالا امروز احتمالاً اولین لیست اخراجی ها رو اعلام خواهد کرد... همه جای دنیا این موقع از سال به کارکنانشون عیدی و پاداش میدند، اینا حکم اخراج! 
اینجور که به نظر میاد بهترین وقتی رو که برای گوش کردن به موسیقی دارم در هر حال رانندگی و به سمت محل کاره و یا بر عکس به طرف خونه است :) خلاصه در این راه پایان ناپذیر، کلی کشفیات ملودیک انجام میدم! بعد از دیدن فیلم سنتوری که شیفته ی ترانه هاش شدم، رفتم و آهنگ های دیگه ی محسن چاوشی رو تا اونجاییکه میشد پیدا کردم.  وقتی امروز  "عزیز دل برادر" رو به محل کارش رسوندم، این آهنگ شروع به نواختن کرد. جداً که موزیک بسیار زیبایی داره و تلفیق سازهاش معرکه است!


چاوشی - ابرای پاییزی

ابراي پاييزي دلگير من
جوون تراي چهره ي پير من
چشمهاي من بي خبراي ساده
منتظراي دل به جاده داده

مردمكاتون به كجا زل زدن
باز م‍ژه هاتون به كجا پل زدن
كاشكي بدونيد كه دارم هنوزم
از اشتباه قبليتون مي سوزم

با اينكه هيچ كس نيومد پيش من

شب زده ها چشماي درويش من
تنها نبودم حتي يك دقيقه
با تنهايي كه بهترين رفيقه
كه بهترين رفيقه

ابراي پاييزي دلگير من
جوون تراي چهره ي پير من
چشمهاي من بي خبراي ساده
منتظراي دل به جاده داده

مردمكاتون به كجا زل زدن
باز م‍ژه هاتون به كجا پل زدن
كاشكي بدونيد كه دارم هنوزم
از اشتباه قبليتون مي سوزم

با اينكه هيچ كس نيومد پيش من

شب زده ها چشماي درويش من
تنها نبودم حتي يك دقيقه
با تنهايي كه بهترين رفيقه
كه بهترين رفيقه

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

موهبت امید

امروز صبح اول صبح یکی از همکارهای قدیمی ایمیلی برای همگی ما فرستاده بود و در اون قطعه فیلم کوتاهی رو ضمیمه کرده بود. بعد از دیدن این کلیپ تا چند دقیقه مات و مبهوت به صفحه مونیتورم خیره موندم! اولین فکری که از ذهنم گذر کرد، این بود که ما آدما گاهی اوقات چقدر در دنیای کوچیک خودمون غرقیم... و من مدتهاست که میخوام دوباره سازم رو به دست بگیرم و شکایت از این دارم که نیروی از دست رفته دستانم به طور کامل به من برنگشته... وای بر من و صدها وای بر من! 
 

Tony Melendez - Let It Be

When I find myself in times of trouble, mother Mary comes to me 
speaking words of wisdom, let it be 
And in my hour of darkness she is standing right in front of me 
speaking words of wisdom, let it be 

Let it be, let it be, let it be, let it be 
Whisper words of wisdom, let it be 

And when the broken hearted people living in the world agree 
there will be an answer, let it be 
For though they may be parted there is still a chance that they will see 
there will be an answer. let it be 

Let it be, let it be 

And when the night is cloudy, there is still a light, that shines on me 
shine until tomorrow, let it be
I wake up to the sound of music, mother Mary comes to me 
speaking words of wisdom, let it be 

Let it be, let it be