۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

هوایی دگر

دوستی از وطن که مدتها بود ازش خبر نداشتم، برام نوشته بود که خیلی وقته که دیگه به اینجا سر نمیزنه! نوشته بود که نوشته هام خیلی مبهم و مرموز شده و فهمیدنش احتیاج به پیش زمینه داره :) البته همونجور که برای خودش هم نوشتم کاملاً محقه. میدونید، من فکر میکنم هیچکسی توی این دنیا نباشه که دست به قلم ببره، چه تازه کاری مثل من و چه نویسنده ای قهار، و بتونه خودش رو از درونش و افکارش به طور کامل جدا کنه! ممکنه اونایی که نوشتن حرفه اشونه در دراز مدت یاد گرفته باشن که بتونن پرده ای بین ناآرومیهای درونشون و نوشته هاشون بکشن، ولی من اصلاً همچین هدفی نداشتم و ندارم! درست برعکس، من مینویسم برای اینکه آروم بشم. به هیچ عنوان دلم نمیخواد خودم رو سانسور کنم و بارها این رو نوشته ام که سیاستی در قلم من وجود نداره: هر چه میخواهد دل تنگم، مینویسم... علت اینکه این نوشته ها هم خاری توی چشم دشمناست، دقیقاً همینه! اینقدر از شنیدن حقایق تلخ امانشون بریده شد که دیگه کم مونده بود با زبون بی زبونی فقط بگن: عموناصر، تو رو به خدا بسه دیگه! دیگه ننویس!
بگذریم، اگر زیاد بخوام از این مقوله حرف بزنم، خودش میشه مثنوی هفتاد من :) در هر حال بهم پیشنهاد شد که بیشتر در مورد اختلافات فرهنگی این دیار و اون دیار بنویسم که از نظر من پیشنهاد بسیار جالبیه و در آیندۀ نزدیک حتماً سعی خواهم کرد به این موضوع تا جایی که در حد اطلاعات و معلومات ناقص این حقیر هست، بپردازم. باشد که این خونۀ مجازی رفته رفته رنگ و بوی دیگه ای به خودش بگیره و حال و هوای دیگه ای پیدا کنه :)

۲ نظر:

ناشناس گفت...

عمو ناصر اتفاقن پیشنهاد خیلی خوبیه ،شما از اون دسته نادر آدمهائی هستید که گذشته و عقبه تون رو فراموش نکردین هنوز یه ایرانی هستید گاهی وقتا هم نمیتونین با دیگران همساز بشین به خاطره همین خصلته ، به اندازی کافی هم تجربه از ا یرانیهائی هزار رنگ دارید ،۲۰ سال زندگی در وطن و ۲۵ سال زندگی اون ور به شما امکان میده که خوب هم بنویسی،ما که خواننده پرو با قرص این صفحه هستیم ،حالا هر چی که که باشه

ناشناس گفت...

میتونی هر دو کار رو انجام بدی هماز دل تنگت بنویسی هم درباره موضوع های دیگه بنویسی هیچ مغایرتی با هم نداره