۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

من مینویسم، پس من هستم!

در مقابل آدمای کوته نظر و مادی چیکار باید کرد؟ آیا باید کوتاه اومد، یا اینکه مثل خودشون باهاشون برخورد کرد؟ این سؤالیه که از دیشب فکر منو به خودشون مشغول کرده. از طرفی نزول کردن در سطح این جور آدما در شأن آدم نیست ولی از طرف دیگه هم از اون ضرب المثل قدیمی ترکی هم که میگه "اگر جلوی اونیکه...  ...  میگه پس ... نداری"، نمیشه به راحتی صرف نظر کرد! آخه، اینقدر هم آدم میتونه مادی و حسابگر باشه؟! من که واقعاً توی این جریان هاج و واج موندم! به هر روی انگار داره یک روزنۀ امیدی این وسط باز میشه که من شاید به زودی این بخش ناخوشایند زندگیم رو برای همیشه پشت سر بگذارم، هر چند که با چیزایی که در عرض این مدت اخیر دیدم و شنیدم، ته دلم، چشمم هنوز آب نمیخوره، ولی با این وجود میگن آدمی به امید زنده است. فقط امیدوارم که این هم مثل قبلیها صرفاً یک امید واهی نباشه...
نمیدونم این نوشتن من در اینجا چه داستانیه که این آدما اینقدر شاکین! دیشب باز گله و انتقاد بود که تو حق نداری اینجا بنویسی! من جداً تعجب میکنم از این آدمایی که سالیان ساله که اینجا زندگی میکنن  و چه بسا شاید اصلاً اینجا بزرگ شده باشن. یعنی شماها یاد نگرفتین که آزادی بیان و آزادی مطبوعات یعنی چی؟ نمیدونین که نوشتن و به چاپ رسوندن افکار و نظرات از حقوق اولیۀ هر آدمی توی دمکراسیه و جزو اولین مواد قانون اساسیه این کشوره؟ از نطر شماها من چرت و پرت مینویسم! این نظرتون کاملاً قابل احترامه و ممکنه از نظر شما اینطور باشه، ولی همونطور که من به این نظر شما احترام میذارم، متقابلاً شما هم باید در این فضای دمکراتیک به این مسئله احترام بذارین که هر کسی میتونه هر چی دلش بخواد بنویسه تا جایی که کسی رو تهدید نکنه، خلق رو نشورونه و تهمت و افترا نزنه! حتی صدر اعظم این کشور که بالاترین مقام رو از نظر سیاسی داره، نمیتونه جلوی این آزادی رو بگیره... اینقدر درک کردن و پذیرفتن این موضوع مشکله؟!... من مینویسم، پس من هستم!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عجیب است پول و بده ،جون و بده،دوقورتونیم هم بالا بده،واقعن بعضیها چقدر پررو هستن ،میگن این همه بلا سرت اوردیم بخور و دم هم نزن ،وقاحت هم حدی داره ،واقعن نمیدونم چرا بازی بعضی آدمها این قدر پررو هستن ،بهرحال عمو ناصر هر کسی شما رو بشناسه خوب میدونه که بد ذاتی توی نوشتهات نیست، مینویسی برای دل خودت تا سیه روی شود هر که در او غش باشد