۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

از یاد رفته

گفتم روز یکشنبه رو باید با شعر و موسیقی آغاز کرد، به خصوص در این هوای ابری و مه آلود هیچ چیزی بیشتر از یک موسیقی دل انگیز به آدم آرامش نمیده. شعری بسیار زیبا از شیخ اجل سعدی، صدایی بسیار دلگرم و موسیقیی که آدم رو ناخودآگاه به یاد موسیقی متن فیلمهای مشهور دنیا میندازه، فقط میشه گفت یکی از بهترین ترکیبهای ممکنه...

 
محمد معتمدی - از یاد رفته

چنان در قید مهرت پای بندم
 که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم
مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی ای خواجه پندم
چنین صورت نبندد هیچ نقاش
معاذالله من این صورت نبندم
چه جان‌ها در غمت فرسود و تن‌ها
نه تنها من اسیر و مستمندم
تو هم بازآمدی ناچار و ناکام
اگر بازآمدی بخت بلندم
گر آوازم دهی من خفته در گور
برآساید روان دردمندم
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم
و گر در رنج سعدی راحت توست
من این بیداد بر خود می‌پسندم

سعدی

هیچ نظری موجود نیست: