۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

توفیق اجباری

کی گفته بود که آدم برای اینکه از زندگیش لذت ببره احتیاج به همدم داره؟! هر کی گفته بود یا خیلی خام بوده و توی خیالات به سر میبرده یا اینکه خلق الله رو خیلی هالو فرض کرده بوده! من که هر روز که از زندگیم میگذره بیشتر و بیشتر عکس این مسئله بهم داره ثابت میشه... امروز جاتون خالی رفتم و سه تا فیلم اصلی دختری با خالکوبی اژدها رو گرفتم و در رکاب دوستان نشستیم و از اول تا آخرش رو تماشا کردیم. نمیتونم بگم چه کیفی داد! وسطش هم جای همۀ عزیزان سبز یک آش رشتۀ اساسی خوردیم :) حالا هم که نیمه های شبه و سر شب لاتها اومدم و دارم چند کلمه ای رو اینجا مینویسم. حالا میخوام ببینم اگر تنها و آزاد نبودم هم میشد چنین کاری کرد؟! هر کی جواب مثبت به این سؤال من داد، یا میخواد سر من رو کلاه بذاره یا سر خودش رو :)
از شوخی و مزاح که بگذریم (البته شوخی شوخی هم که نبود و در پس این مزاح حقیقت تلخی نهفته بود... اونایی که حبسی کشیدن میدونن من چی میگم!) در مجموع تا به حال که تعطیلات خیلی خوبی بوده. راستش رو بخواید قبلش همه اش به این فکر میکردم که این کارفرمای ما با چه بیرحمیی این تعطیلات رو به من تحمیل کرده و حالا باید این چند روزه رو چیکار کنم؟ الان فکر میکنم که توفیق اجباری بدی هم نبوده و دست کارفرما درد نکنه. ما دائم فکر میکنیم که این کارفرماها صرفاً به فکر خودشون و منافع خودشون هستن، در حالیکه زیاد هم اونجورها نیست! بعضی اوقات هم به فکر ما کارگزاران هم میفتن و خلاصه به زور بهمون میگن که باید برین مرخصی... جداً که زندگی گاهی اوقات خیلی سخته...:))

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چون در بیست و پنج سال گذشته انقدر سختی و حبسی کشیدی که این تعطیلات اجباری برات نعمت اجباری شد این زندگی مجردی رو بایدخیلی سال پیش میگذروندی.