۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

وقت کشی

برعکس اکثر آخر هفته های دیگه این آخر هفته بچۀ زرنگی بودم و به تمام کارهایی که از قبل برنامه ریزی کرده بودم رسیدم. از همه مهمتر صلۀ رحم بود. کلی از دوستان و فامیل رو چه به طور فیزیکی چه به طور مجازی سری بهشون زدم که خود مایۀ نشاط  عموناصر شد.
این چند روز اخیر اوضاع جوی اینجا اینقدر به هم ریخته بود که غوغایی برپا بود. باد و طوفان روز جمعۀ گذشته چنان نابسامانی توی این قسمت از کشور به پا کرد که مخل کل ترافیک اعم از اتوبوس، قطار و هواپیما شد. عملاً تمام پروازها به این شهر لغو شده بود و طوفان سهمگین باعث قطع شدن درختها و افتادنشون رو ریلهای راه آهن شده بود. کلی از پلها و تونلها که جزایر اطراف رو به شهر متصل میکنند رو بسته بودند و اون بنده خداهایی که توی این جزیره ها زندگی میکنند رو در راه رسیدن به خونه هاشون آواره و حیران کرده بود... خوشبختانه فعلاً شیر خفته ای که انگار یک شیر پاک خورده ای بیدارش کرده بود، دوباره آروم گرفته، تا ببینیم چند روز آینده به چه شکلی خواهد بود.
جریاناتی که چند هفتۀ اخیر درگیرش بودم هنوز به جایی نرسیده و کماکان همه چیز به قول اینجاییها "در هوا در حال اهتزازه"! شاید توی این هفته یک اتفاقاتی بیفته و قضیه لااقل یک قدمی به سمت جلو حرکت کنه، ولی من به طور کامل تردید دارم. واقعیتش به هیچ عنوان و به اندازۀ سر سوزنی به اینا اطمینان ندارم! نمیدونم که چی توی ذهنشون میگذره و چه نقشه هایی در سر دارند! ولی اون چه که مسلمه و از ظواهر امر برمیاد همه اش در حال وقت کشی هستن. حال اینکه چرا و به چه دلیلی وقت میکشن، خدا عالمه! 

هیچ نظری موجود نیست: