توی این مدت اخیر فکر کنم کلمۀ انتخاب رو زیاد استفاده کردم، به هر صورت شاید زیاد هم عجیب نباشه چون بعضی کلمات به فراخور مسائلی که توی زندگی آدم پیش میاد شاید در برهه هایی بیشتر از کلمات دیگه استفاده بشن! یادم میاد که نوشتم ما آدما در بیشتر مواقع حق انتخاب داریم، یعنی به طور مشخص بعضی چیزا رو توی زندگی خودمون انتخاب میکنیم. توی این انتخابها مهمترینش کسایی هستن که باهاشون به طریقی رابطه برقرار میکنیم، کسایی که ممکنه بعد از مدتی که شناختیمشون اسمشون رو بتونیم دوست بذاریم. دوستا میان و میرن و شاید فقط چند تاییشون تا آخر عمر باهات هستن و در هر شرایطی هر اتفاقی که بیفته همیشه پشت و پناهت هستن... حق انتخاب حق طبیعی هر کسیه و نباید به هیچ عنوان اون رو از کسی گرفت! ولی همۀ این حق انتخابها یک نکته ای در پس پرده شون نهفته است که خیلی از آدما که سنگ احقاق این حق رو به سینه میزنن متوجه این جریان نیستن: همه چیز توی زندگی یک بهایی داره، همه چیز! هیچ چیز رو توی این دنیای غدار مجانی به دست نمیاری! اگر گرفتی مطمئن باش که باید جاش بدی، اگه تو دوست یه روز اومدی و گفتی که این حق مسلم منه که دیگه نخوام رابطه ام رو با تو ادامه بدم، مطمئن باش که جاش جای دیگه من رو فروختی... فقط این سؤال رو پیش وجدان خودت بکن که آیا شب میتونی سرت رو بالش بذاری و وقتی چشمات رو بستی در آیینۀ نفس خودت نگاه کنی و از خودت نپرسی که آیا ارزشش رو داشت؟!... دوستا میان و میرن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر