۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

مکتب قدیم

میدونم که ماها هم هیچ گلی به سر پدر و مادرامون نزدیم، میدونم که اگر پای درد و دل اونا هم بشینیم همه از رفتارهای ما بچه ها دل پری دارن و میدونم که شاید در نهایت ما خودمون هم خیلی بچه های خوبی براشون نبودیم... ولی آیا انتظار ما از بچه هامون خیلی زیاده؟! اینکه حداقل اگر گاهگداری سراغی از ما بگیرن، دست کم وقتی بهشون زنگ میزنیم جواب ما رو بدن، اگه پیامکی براشون میفرستیم با نوشتن دو کلمه که حالم خوبه آدم رو از نگرانی در بیارن، اگر ایمیلی از در استیصال براشون ارسال میکنیم حداقل یک خط بنویسن که همه چیز مرتبه و نیازی به نگرانی اصلاٌ نیست! آیا بالا غیرتاً این انتظار خیلی زیادیه؟ نمیدونم شاید هم دوره و زمونه تغییر کرده و ما "ساعتهای آنتیک" نتونستیم پا به پای زمان پیش بریم و به همین خاطره که این رفتارها برامون خیلی عجیب و غریب به نظر میان! شاید رسم جدید روزگار اینه که در دو کلمه به راحتی میشه خلاصه اش کرد: اهمال کن!... برم یه زنگ به پدر و مادرم بزنم که ما هنوز فرزندان خلف مکتب قدیم هستیم و از این مکتب نه تنها شرم نمیکنیم بلکه با غرور بهش میبالیم!

هیچ نظری موجود نیست: