۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

مرا مگذار! (Ne me quitte pas)

ترانه ای رو که میخوام اینجا بیارم بارها و بارها و عمدتاً به زبون انگلیسی اجرا شده. شاید بیش از ده خوانندۀ مختلف و معروف اون رو تا به حال خوندن. اصل ترانه اولین بار توسط ژاک برل فرانسوی ساخته شد و البته خودش هم اون رو اجرا کرد. اجرایی که من در اینجا آوردم با صدای ادیت پیاف هست که به نظر من یکی از بهترین اجراهاست. آدم جداً میمونه از اینکه این خواننده با چنین جثه و قد و قوارۀ کوچیکی، چنین صدایی ازش بیرون میومده!


Edit Piaf - Ne me quitte pas

Ne me quitte pas
مرا مگذار!
Il faut oublier
باید فراموش کرد
Tout peut s'oublier
هر آنچه را که نیاز به فراموشی است،
Qui s'enfuit deja
و به پایان رسیده است.
Oublier le temps
از یاد بردن دورانِ
Des malentendus
سوء تفاهمها،
Et le temps perdu
و زمانهای از دست رفته.
A savoir comment
دانستن اینکه چگونه
Oublier ces heures
این ساعتها را از یاد باید برد،
Qui tuaient parfois
که گاه می کُشند
A coups de pourquoi
دلیل آنکه چرا
Le coeur du bonheure
قلب سرشار از شادیست.
Ne me quitte pas
مرا مگذار!

Moi je t'offrirai
من به تو پیشکش میکنم
Des perles du pluie
دانه های باران را
Venues de pays
که از سرزمینهایی می آیند
Ou il ne pleut pas
که در آنها هرگز باران نمیبارد.
Je creuserai la terre
من زمین را حفر خواهم کرد
Jusqu'apres ma mort
تا پس از مرگم
Pour couvrir ton corps
بپوشانم بدنت را
D'or et de lumiere
با طلا و نور.
Je ferai un domaine
من دنیایی خواهم ساخت
Ou l'amour sera roi
که در آن عشق پادشاه است،
Ou l'amour sera loi
که در آن عشق قانون است،
Ou tu seras reine
که در آن تو ملکه میباشی.
Ne me quitte pas
مرا مگذار!

Ne me quitte pas
مرا مگذار!
Je t'inventerai
من ابداع خواهم کرد
Des mots insensés
واژگانی بی معنا را
Que tu comprendras
که تنها تو درک خواهی کرد.
Je te parlerai
من صحبت خواهم کرد
De ces amants là
از عشقهایی
Qui ont vu deux fois
که دو بار دیده اند
Leurs coeurs s'embraser
قلبهایشان را در شعله های آتش.
Je te racont'rai
به تو خواهم گفت
L'histoire de ce roi
داستان این پادشاه را
Mort de n'avoir pas
که  می میرد از
Pu te rencontrer
ندیدن رویت.
Ne me quitte pas
مرا مگذار!

On a vu souvent
دیده ایم ما بیش
Rejaillir le feu
فوران آتش را
De l'ancien volcan
از آتشفشانی دیرینه
Qu'on croyait trop vieux
که به گمانمان کهنه می نموده.
Il est paraît-il
به نظر می آید که
Des terres brûlées
از زمین سوخته
Donnant plus de blé
گندمی بیش برآید
Qu'un meilleur avril
تا که از آوریلی پربار.
Et quand vient le soir
و زمانیکه شامگاهان فرا میرسد
Pour qu'un ciel flamboie
چنان که آسمان شعله میگیرد،
Le rouge et le noir
سرخ و سیاه،
Ne s'épousent-ils pas
نیستند مزدوج آنان، آیا؟
Ne me quitte pas
مرا مگذار!

Ne me quitte pas
مرا مگذار!
Je ne veux plus pleurer
نخواهم گریست،
Je ne veux plus parler
نخواهم گفت سخنی،
Je me cacherai là
پنهان خواهم نمود خویش را
A te regarder
از دیدگان تو.
Danser et sourire
رقصیدن و لبخندی بر لب داشتن،
Et à t'écouter
و به تو گوش فرا دادن،
Chanter et puis rire
آواز سر دادن و سپس خندیدن.
Laisse-moi devenir
بگذار تا
L'ombre de ton ombre
سایه ای باشم از سایه ات،
L'ombre de ta main
سایه ای از دستت،
L'ombre de ton chien
سایه ای از سگت.
Ne me quitte pas
مرا مگذار!

هیچ نظری موجود نیست: