۱۳۸۵ شهریور ۶, دوشنبه

یک عمر بی خوابی

هنوز هم حس می کنم که توی رؤیا و خواب به سر می برم! کاش هیچوقت از این خواب بیدار نشم... بعد از یک عمر بی خوابی، جداً سزاوار این رؤیای شیرین هستم...ا

۲ نظر:

ناشناس گفت...

neveshtehatoon kam kam dare tekrari mishe.

amunaaser گفت...

خیلی ممنون برای این مشاهده اتون... نوشته های من نشئت از روح و روان من می گیرند! هدف من از نوشتن، آزاد کردن افکار و احساسات خودمه. این رو به طور قطع می تونم بگم که به هیچ عنوان قصد سرگرم کردن کسی رو در اینجا ندارم و اصلاً به این فکر نمی کنم که نوشته هام تکراری میشند یا نه... اگر قصد نوشتن کتاب رو داشتم مطمئناً به این مسئله دقت می کردم و اینکه نظر خواننده رو چطور جذب کنم، ولی خودم رو کوچکتر از اینها می بینم که بخوام ادعای نویسندگی کنم!... تنها چیزی که بهش فکر می کنم اینه: سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند... حتی اگر تکراری باشه!...ا