۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

«ری را»


نیما یوشیج - ری را
با صدای زنده یاد احمد شاملو

ری را، صدا می آید امشب
از پشت « کاچ» که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند
گویا کسی است که می خواند

اما صدای آدمی این نیست
با نظم هوش ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین؛
زاندوه های من
سنگین تر
و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر

یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
می بینم

ری را، ری را
دارد هوای آن که بخواند
درین شب سیا
او نیست با خودش
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند

نیما یوشیج

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

همه لرزش دست و دلم

همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق
چهرۀ آبیت پیدا نیست

و خنکای مرهمی
بر شعلۀ زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون

آی عشق آی عشق
چهرۀ سرخت پیدا نیست

غبار تیرۀ تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزۀ برگچه
بر ارغوان

آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست


احمد شاملو