۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

مرکب نامرئی

یک حسی بهم میگه که امروز از اون روزای خیلی خوبی از آب درمیاد! از دیشب که میخواستم به بستر برم این حس رو داشتم اصلاً :) یعنی تا حالا براتون پیش نیومده که مثلاً از روز قبل، فرداش که قراره مریض بشین و اول صبح باید از خواب بیدار شین و به سر کار زنگ بزنین که حالتون خوب نیست؟! خوب گاهی همه چیز به آدم الهام میشه دیگه، اینطور نیست؟ :)
تازه صبح هم که به زور صدای زنگ تلفن از خواب عمیق و خوابهای جور واجور بیدار شدم، بازم دیدم که همین حس درم وجود داره... یعنی اینکه روزی خوبی خواهد شد امروز!
خوب، عموناصر، حالا که تو اینقدر خوب پیش بینی میکنی و از آینده خبر داری، پارسال همین موقع هم میدونستی که سال دیگه چنین روزی، یکی از روزهای خوب توی زندگی خواهد بود؟ :) یعنی میگم، حالا که داری ادعا میکنی که علم غیب داری و دستت با از ما بهترون توی یک کاسه است؟... اما نه! به این آسونیها هم نیست! ... چقدر ولی جالبه این جریان! میپرسین لابد کدوم جریان چون تا اینجای کار، که جریان خاصی مطرح نشده! :) بله، جالبیش اینجاست: تقویمی رو در دست میگیریم و از ابتداش شروع میکنیم به ورق زدن. از روی بعضی از روزها میگذریم چون برامون هیچ مفهمومی ندارن در اون لحظه! روی بعضی از روزها رو علامت زدیم و چیزی رو یادداشت کردیم و باید به خاطر بیاریم، شاید روزای مهمی باشن! شاید هم روزای مهمی بودن یک موقعی و حالا دیگه اونقدرها مهم نباشن! شاید هم اصلاً دیگه نیازی به بودن اون یادداشت و علامت جلوشون توی تقویمهای بعدی نباشه... آخه تقویمها هرگز برای یک عمر نیستن و باید مرتب "به سال" بشن، و باید مورد پاکسازی قرار بگیرن و آشغالهاشون غربیل بشن و ناخالصیهاشون گرفته بشن... اما، بازم مقصدم اون روزای علامت دار نیستن، اونا بعضیهاشون حتی دیگه ارزش پاکسازی هم ندارن، و به مرور دیگه اینقدر کمرنگ و بیرنگ شدن که حتی نیاز به مدادپاک کن هم نیست... از شما چه پنهون، بعضیهاشون از اول هم به زور پررنگ نگه داشته میشدن! منظورم اون روزایی هستن که با مرکب نامرئی نوشته شدن، اونایی که برای مرئی شدنشون باید گرمایی زیرشون گرفت تا آروم آروم خودشون رو نمایون کنن...
آره، امروز از اون روزایی هست که توی تقویم عموناصر سالها بوده که با مرکب نامرئی مبارک بودنش رو مرقوم کرده بودن! و ای کاش، عموناصر سالها پیش اون رو روی آتیش وجودش گرفته بود و با خوندنش روح تازه ای در زندگیش دمیده شده بود! حیف و هزار حیف!... فرخنده بادا این روز مبارک!... و این روز، روز خوبی خواهد شد.  

هیچ نظری موجود نیست: