۱۳۸۵ تیر ۲۷, سه‌شنبه

چکاوک

مدتها بود که دنبال یک ترانه می گشتم و جالب اینجاست که نه تنها اسمش رو نمیدونستم بلکه حتی ملودیش هم به خاطرم نمیومد! درست مثل موقعی که چیزی رو گم کرده باشی و بعد از مدتی مدید، فقط می دونی که گمشده ای داری... تا دیروز که با برادرم داشتیم یک سری آهنگ پیدا می کردیم... گفت این ترانه رو شنیدی؟ حتماً خوشت میاد!... وقتی که خواننده شروع به خوندن کرد، یک دفعه دلم گرفت و بدون اینکه دست خودم باشه چشمام پر اشک شد... تمام خاطرات اون چند روز ناگهان در درونم زنده شد... به یاد روزایی افتادم که فکر می کردم گمشده ام رو پیدا کردم... هر چند که سراب بود ولی دمی کوتاه مزه ی خوشبختی رو ولو به طور کاذب چشیدم، سرابی که بهم در یک روز تابستونی با آفتابی داغ و سوزان، مژده ی آبی برای رفع عطشم به عشق می داد... و تلاش من برای یافتن این گمشده همچنان ادامه داره... این ترانه روحالا من به همه ی شمایی که به دنبال گمشده اتون هستید پیشکش میکنم:...ا



داریوش - چکاوک


کـجــاي ايـن جــنـگـل شــب
پنهون مي شي خورشيدکم
پشـت کدوم ســد ســکـوت
پـر مـي کــشــي چــکـاوکم

چرا بـه من شک مي کنی
مـن کـه مـنـــم بـرای تــو
لبـریـزم از عـشــق تــو و
سـرشــارم از هــوای تــو

دسـت کدوم غزل بـدم
نـبــض دل عـاشـقـمـو
پشت کدوم بهانه باز
پنهون کنم هق هقـمو

گـریه نمی کنم نـــرو
آه نمی کـشـم بشین
حرف نمی زنـم بمـون
بغض نمی کنم ببیـن

سفر نکن خورشیدکم
ترک نکن منو نرو
نبودنت مرگه منه
راهییه این سفر نشو
نذار که عشق من وتو
اینجا به اخر برسه
بری تو و مرگ من از
رفتن تو سر برسه

گـریه نمی کنم نـــرو
آه نمی کـشـم بشین
حرف نمی زنـم بمـون
بغض نمی کنم ببیـن

نـوازشــم کــن و بـبـیــن
عشق می ریزه از صدام
صدام کــن و ببـین که باز
غنچه می دن تـرانه هام
اگر چه من به چـشـم تو
کمـم قـدیمی ام گمـم
آتشـفشـان عـشـقـمـو
دریـــای پــر تـلاطــمــم

گـریه نمی کنم نـــرو
آه نمی کـشـم بشین
حرف نمی زنـم بمـون
بغض نمی کنم ببیـن

هیچ نظری موجود نیست: