۱۳۸۵ تیر ۱۶, جمعه

زندگی: سلسله ی گزینه ها

اینقدر این چند روزه ی اخیر افکار مختلف در ذهنم وجود داره که نمی دونم چطور جمع و جورشون کنم! انگار همه چیز برام زیر سؤال رفته: کسایی که عزیرترینهام بودند، دوستانی که روی صداقت و وفاداریشون هیچوقت شکی نداشتم... ولی انگار همگی فقط و فقط به فکر منافع و حفظ ظاهر هستند، تو رو میفروشند و با پولش وجهه می خرند، نکنه یک وقت خدای نکرده " بی طرف" جلوه نکنند! دوستی بهم می گفت که تو خیلی بزرگواری ولی کمی سهل انگاری! آره، اگر هم سهل انگاری کرده باشم، در مورد کساییه که ادعای دوستی و نزدیکی می کردند و در خفا همسفره ی پلیدان بودند، صرفاً برای اینکه وجهشون خراب نشه!... زندگی سلسله ی گزینه های ماست، برای هر چیزی که توی این دنیا انتخاب می کنیم، باید آماده باشیم که بهایی پرداخت کنیم: از ماست که بر ماست...ا

هیچ نظری موجود نیست: