۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

کوردلان

این روز هم بالاخره گذشت! آخرین آثار من از اون خونۀ کذایی بیرون آورده شد. نمیتونم توصیف کنم احساس سبکیی که سراسر وجودم رو الان فرا گرفته. رفتارهای کودکانه رو حدس میزدم و اصلاً جای تعجبی نیست! گلها پس فرستاده شدن، توی اسبابها نگاه نکردم شاید چیزهای دیگه ای هم باشند که میتونن نشان از این ساده لوحی باشن: گلها یک راست رفتن توی زباله دونی و اگه چیز دیگه ای هم باشه اونها هم به همون سرنوشت دچار خواهند شد، زباله دونی  لایق تر از اونهاست... این کوردلان بین که فکر میکنن با دور کردن اشیاء همه چیز از بین میره و همه چیز از خاطر خواهد رفت:
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه ها ی تبرهاتان
زخمدار است
با ریشه چه می کنید؟


عموناصر، از این مادی گراها و تنگ نظران بیش از این نمیشه انتطار داشت، اگر داشتی فقط خودت رو گول زدی!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

بله عموناصر اینجوریه دیگه همه اون فکل کرواتها الکیه اون ادا اصولها همش کشکه گل و احساس کیلویی چنده مایه رو بچسب اگه بجای گل یه ۵۰ کرونی داده بودی محال بود پسش بدن از قدیم گفتن انان که غنی ترند محتاجترند من مطمن هستم توی تمام چیز هایی که پس دادن یه وسیله با ارزش مادی پیدا نمیشه اما خدا رو شکر که تموم شد و شرشون کم شد

amunaaser گفت...

حرف حق میگن جواب نداره، به جز موافقت چیزی نمیتونم بگم!