خوب به سلامتی بالاخره مرخصی هم شروع شد. دیروز همۀ جمع و جورام رو انجام دادم و الان با خیال راحت نشستم و دارم چند سطری رو اینجا مرقوم میکنم. احساس خیلی خوبیه فارغ بودن از دغدغه به خصوص که به دیدن عزیزان هم مزین بشه. با در نظر گرفتن شرایط موجود بعید میدونم توی دو هفتۀ آینده دیگه موقعیتی برای نوشتن داشته باشم، ولی خوب معلوم هم نیست شاید یک فرصت و امکان کوچیکی جایی پیدا کردم و چند کلمه ای نوشتم :)
خوشحالم از اینکه یک مدتی از اینجا دور میشم و واقعاً نیازش رو مدتهاست که احساس میکنم، ولی خوب به دلایلی ترجیح دادم که عقبش بندازم، یعنی تا اونجاییکه جداً جا داشت تحمل کردم! این برام به دفعات ثابت شده که دور شدن باعث میشه که آدم یک سری از تصاویر رو بهتر ببینه، درست به مانند مثالی که شاید قبلها هم اینجا نوشتم، نقاشی که تصویری رو میکشه و باید بره و از دور بهش نگاه کنه وگرنه امکان نداره که یک سری از ایرادها رو پیدا کنه! حالا من هم نقاش نیستم و همچین هنرایی بهم داده نشده، ولی روزگار که هست :) بد نیست اگر دست آوردهای این چرخ گردون رو از دور تماشایی کرد... به هر روی اگر غیبتی هست این قصور رو به حقیر بخشایش فرمایید، چون به یقین موجه خواهد بود... روز و روزگار خوش :)
خوشحالم از اینکه یک مدتی از اینجا دور میشم و واقعاً نیازش رو مدتهاست که احساس میکنم، ولی خوب به دلایلی ترجیح دادم که عقبش بندازم، یعنی تا اونجاییکه جداً جا داشت تحمل کردم! این برام به دفعات ثابت شده که دور شدن باعث میشه که آدم یک سری از تصاویر رو بهتر ببینه، درست به مانند مثالی که شاید قبلها هم اینجا نوشتم، نقاشی که تصویری رو میکشه و باید بره و از دور بهش نگاه کنه وگرنه امکان نداره که یک سری از ایرادها رو پیدا کنه! حالا من هم نقاش نیستم و همچین هنرایی بهم داده نشده، ولی روزگار که هست :) بد نیست اگر دست آوردهای این چرخ گردون رو از دور تماشایی کرد... به هر روی اگر غیبتی هست این قصور رو به حقیر بخشایش فرمایید، چون به یقین موجه خواهد بود... روز و روزگار خوش :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر