داشتم برای همکارم ضرب المثل "آدم از هر چی که بدش بیاد سرش میاد" رو توضیح میدادم. ترجمه کردن بعضی از این ضرب المثلها و اصطلاحات خیلی کار آسونی نیست ولی به هر زور و کلکی بود بالاخره حالیش کردم. دلیل اینکه چرا این ضرب المثل به ذهنم رسید خودش داستان دیگه ایه. راستش اینجایی که من سالهاست شاغل هستم بخش آی تی (فناوری اطلاعات) اون توی این ده سال اخیر روز به روز رشد پیدا کرده و بزرگتر شده. با هر کسی هم که صحبت میکنی ازشون ناراضیه و خلاصه به طریقی خون به دل همه کردن به واسطۀ قدرت طلبیشون و بی اهمیت بودنشون به احتیاجات باقی تشکیلات. این اواخر بهمون خبر رسیده که رئیس اعظمشون قصد داره که پیشنهادی بده به هیئت مدیره که کل این تشکیلات به دو بخش عظیم تقسیم بشه، آی تی و بقیه. بدین طریق همۀ اون گروههایی که کارشون در رابطه با آی تی هست و در حال حاضر به این بخش بزرگ آی تی تعلق ندارن رو هم ببره توی بخش خودش... حالا این احتمال وجود داره که گروه نوپای ما هم به نوعی درگیر این قضیه بشه و ماهایی که هر روز از زور حرص از دست این "آی تی چیها" خون جیگر میخوریم در نهایت خودمون هم بشیم جزوشون... و آدم از هر چی بدش میاد سرش بیاد. :)
از جریان هر چی آی تی و آی تی چی که بگذریم - هر چی کمتر راجع بهشون حرف بزنم اعصابم راحت تره و فشار خونم زیر 12 باقی میمونه :) - کلاً این یک حسی هست که همیشه در من وجود داشته، یعنی اینکه آدم زیاد نباید از خیلی چیزها توی زندگی بدش بیاد و دائم احساس نفرت بکنه چون در عمل بهم ثابت شده که در اون صورت یک روزی یک جایی در کمینم نشسته! نمیدونم شاید هم برای بیشتر آدمها اینجوری نباشه و هرگز چنین چیزی رو در زندگی تجربه نکنن، به قولی من چه میدانم! اما این رو هم به هیچ عنوان نمیشه فراموش کرد که از قدیم و ندیم میگفتن که "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"، مگه نه؟ :)
از جریان هر چی آی تی و آی تی چی که بگذریم - هر چی کمتر راجع بهشون حرف بزنم اعصابم راحت تره و فشار خونم زیر 12 باقی میمونه :) - کلاً این یک حسی هست که همیشه در من وجود داشته، یعنی اینکه آدم زیاد نباید از خیلی چیزها توی زندگی بدش بیاد و دائم احساس نفرت بکنه چون در عمل بهم ثابت شده که در اون صورت یک روزی یک جایی در کمینم نشسته! نمیدونم شاید هم برای بیشتر آدمها اینجوری نباشه و هرگز چنین چیزی رو در زندگی تجربه نکنن، به قولی من چه میدانم! اما این رو هم به هیچ عنوان نمیشه فراموش کرد که از قدیم و ندیم میگفتن که "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"، مگه نه؟ :)
۲ نظر:
Ha ha ha
Jeg vet nøyaktig hvordan det føles når du skal oversette noe uttrykk fra Farsi til norsk eller Svensk
for eks. khaste nabashi
dastet dard nakone
bemiram barat :)
Love u amoo
:) mersi niki jan, to ham khaste nabashi, aziz
khosh o khorram bashi hamishe
va mersi ke be inja saraki mikeshi
ارسال یک نظر