پدرم خدابیامرز همیشه میگفت: قمارباز همیشه بازنده است چون "باز" پشت اسمشه. میدونم که حتی اگه ما نخوایم هم بازی کنیم، زندگی ما رو به بازی میگیره، ولی همیشه از قمار کردن گریزون بودم، یعنی تو این چهار تا بهاری که از عمرم گذشته هرگز نه به طور فیزیکی قمار کردم و نه توی قمار زندگی شرکت کردم. اون موقعهایی هم که زندگی خواسته باهام بازی کنه سعی کردم تا اونجایی که در توانم هست از بازی کردن باهاش بپرهیزم. چیزی که برام واقعاً معماست اینه که آدما چطور دست به این بازی خطرناک میزنن؟ چطور میتونن چنین ریسکهای بزرگی رو بکنن؟ درسته که توی این بازی برد هم وجود داره، ولی در نهایت هر چقدر هم که ببری، باز هم در انتها بازنده هستی! ریسک گاهی میگیره و به چیزهایی که میخوای میرسی، ولی فقط یک لحظه به این فکر کن که اگه نگرفت خیلی چیزها برای باختن وجود داره!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر