۱۳۹۶ مهر ۲۱, جمعه

طلبکاران

یک موقعی ایمیلی از یک دوست قدیمی دریافت کردم که محتواش همه اش گله و شکوه بود. بابت چیزایی گله میکرد که من حتی درش دخلی نداشتم. براش نوشتم که یک نصیحتی بهت میکنم که شاید تمام عمر به دردت بخوره و نوشتم که " توی زندگیت تا اونجایی که در توانت هست سعی کن که انتظار نداشته باشی. این هم برای خودت بهتره و هم برای دیگران، یعنی وقتی انتظار نداشته باشی دیگه احتمال ضربه خوردن و ناراحت شدنت هم به مراتب پایین میاد". نمیدونم که چه برداشتی از این حرفهای من کرد چون دیگه بعد از اون ایمیل هیچ خبری ازش نشد تا چند سال پیش که توی یکی از شبکه های اجتماعی پیداش کردم. جالب برام اینجا بود که منو نشناخت و ازم خواست که بیشتر براش توضیح بدم که کی هستم... نمیدونم که از دستم ناراحت بود یا اینکه واقعاً فراموشم کرده بود! آدم هیچوقت نمیدونه که از ذهن دیگران چی میگذره و این چیزیه که دیگه بعد از چند بهاری که از عمرم میگذره، فی الواقع تجربه کردم.
چیزی که هنوز هم که هنوزه نتونستم بفهمم و ازش سر در بیارم اینه که چرا بعضی از آدما اینقدر انتظار از دیگران دارن! یا بذارین باهاتون خودمونی تر باشم و واژه ای مناسب تری رو استفاده کنم؛ چرا بعضی از همنوعان اینچنین طلبکار هستن! آدم بهش در قبال این اشخاض این حس دست میده که انگار به دنیا اومدی که بدهیت رو به اونا پس بدی؟ نه به خاطر اینکه چیزی ازشون به اقساط خریده باشی، یا اینکه دینی بهشون داشته باشی! نه، هرگز! فقط و فقط ازت طلب دارن. نه تنها از تو بلکه انگاری از همۀ دنیا طلب دارن! یعنی گاهی با خودم فکر میکنم که "آخه به چه چیزایی فکر کردین که دست آخر به این نتیجه رسیدین؟ آیا هیچوقت به این فکر نمیکنین که آدمای دیگه که شما اینطور اونا رو به خودتون بدهکار میبینین، دل دارن، حس دارن، غرور دارن؟ فکر نمیکنین که خیلیها برای اینکه دلتون رو نشکونن، برای اینکه میخوان خوب باشن و خوب بمونن، روتون رو زمین نمیندازن؟ فکر کردین که توی این بدهکاراتون هستند کسایی که شاید از صمیم قلب دوستون داشته باشن و نخوان که شما رو برنجونن؟" واقعاً در عجبم! آخه این طلبکاری تا کی؟! 

هیچ نظری موجود نیست: