بعضی ترانه ها و شعرها دیگه انگار از یاد آدم رفته ولی با شنیدنشون آدم حس میکنه که انگار همین دیروز بود... ترجمۀ شعر هرگز جان کلام رو ادا نمیکنه ولی دلم خواست که این ترانه رو دوستای غیر فارسی زبون هم بتونن متوجه بشن.
میبینم صورتمو تو آینه،
,I see my face in the mirror
با لبی خسته میپرسم از خودم:
with tired lips I ask myself
این غریبه کیه؟ از من چی میخواد؟
?Who is this stranger? What does he want me
اون به من یا من به اون خیره شدم؟
?Is he stairing at me or am I at him
باورم نمیشه هر چی می بینم،
,I can't beleive what I'm seeing
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم،
,I close my eyes for a second
به خودم میگم که این صورتکه،
I say to myself that this mask
میتونم از صورتم ورش دارم!
.I could take off
میکشم دستمو روی صورتم،
,I touch my face with my hand
هر چی باید بدونم دستم میگه،
,my hand is revealing what I should know
من و توی آینه نشون میده،
,it points at me in the mirror
میگه: این تو یی، نه هیچ کس دیگه!
!it says: this is you and no one else
جای پاهای تموم قصهها،
,The tracks of all stories
رنگ غربت تو تموم لحظهها،
,the colour of being an stranger in every moment
مونده روی صورتت تا بدونی
is still on your face so that you know
حالا امروز چی ازت مونده به جا!
.what is left of you today
آینه میگه: تو همونی که یه روز
The mirror says: you are the one who
میخواستی خورشیدو با دست بگیری،
,wanted to hold the sun with his hands
ولی امروز شهر شب خونت شده،
,but now the city of night is your home
داری بیصدا تو قلبت میمیری!
!you are dying silently in your heart
میشکنم آینه رو تا دوباره
I crush the mirror so that it once again
نخواد از گذشتهها حرف بزنه!
,wouldn't talk about the past
آینه میشکنه هزار تیکه میشه،
,the mirror is shattered in thousend pieces
اما باز تو هر تیکش عکس منه
.still my picture shows in every of its pieces
عکسها با دهن کجی بهم می گن
:The pictures, mugging me, tell me
چشم امید و بِبُر از آسمون
,Give up the heaven
روزا با هم دیگه فرقی ندارن
the days are the same
بوی کهنگی میدن تمومشون
.and they all smell old
فرهاد - آینه
شعر از اردلان سرفراز
شعر از اردلان سرفراز
میبینم صورتمو تو آینه،
,I see my face in the mirror
با لبی خسته میپرسم از خودم:
with tired lips I ask myself
این غریبه کیه؟ از من چی میخواد؟
?Who is this stranger? What does he want me
اون به من یا من به اون خیره شدم؟
?Is he stairing at me or am I at him
باورم نمیشه هر چی می بینم،
,I can't beleive what I'm seeing
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم،
,I close my eyes for a second
به خودم میگم که این صورتکه،
I say to myself that this mask
میتونم از صورتم ورش دارم!
.I could take off
میکشم دستمو روی صورتم،
,I touch my face with my hand
هر چی باید بدونم دستم میگه،
,my hand is revealing what I should know
من و توی آینه نشون میده،
,it points at me in the mirror
میگه: این تو یی، نه هیچ کس دیگه!
!it says: this is you and no one else
جای پاهای تموم قصهها،
,The tracks of all stories
رنگ غربت تو تموم لحظهها،
,the colour of being an stranger in every moment
مونده روی صورتت تا بدونی
is still on your face so that you know
حالا امروز چی ازت مونده به جا!
.what is left of you today
آینه میگه: تو همونی که یه روز
The mirror says: you are the one who
میخواستی خورشیدو با دست بگیری،
,wanted to hold the sun with his hands
ولی امروز شهر شب خونت شده،
,but now the city of night is your home
داری بیصدا تو قلبت میمیری!
!you are dying silently in your heart
میشکنم آینه رو تا دوباره
I crush the mirror so that it once again
نخواد از گذشتهها حرف بزنه!
,wouldn't talk about the past
آینه میشکنه هزار تیکه میشه،
,the mirror is shattered in thousend pieces
اما باز تو هر تیکش عکس منه
.still my picture shows in every of its pieces
عکسها با دهن کجی بهم می گن
:The pictures, mugging me, tell me
چشم امید و بِبُر از آسمون
,Give up the heaven
روزا با هم دیگه فرقی ندارن
the days are the same
بوی کهنگی میدن تمومشون
.and they all smell old
۱ نظر:
عالی بود عمو ناصر ،هر وقت به صفحتون میام حتمن یه چیزی توش پیدا میشه که آدمو غافلگیر کنه،یه داستان تازه،یه شعر قشنگ یا یه آهنگ عالی مثله همین یکی ،خودتون و صفحتون پاینده باشد ،این آهنگ به من خیلی چسبید .merci
ارسال یک نظر