۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

اهداء عضو پس از مرگ

خبری رو امروز توی روزنامه خوندم مبنی بر اینکه من بعد حتی از توی فیسبوک هم میشه توی این کشور در رابطه با اهداء عضو بعد از مرگ،  آمادگی خود رو اعلام کرد. این رو وزیر امور اجتماعی در صفحۀ فیسبوک خودش به اطلاع همگان رسونده... بسیار جالب و مفید.
بعد از دیدن این خبر به یاد این افتادم که من خودم سالها پیش این کار رو کرده بودم، یعنی اعلام کرده بودم که بعد از مرگم هر کاری دلشون میخواد با این تن بی فایدۀ من بکنن. فکر کرده بودم که وقتی رفتی دیگه رفتی و این بدن به چه دردت خواهد خورد؟! شاید بعد از رفتنت به درد کس دیگه ای خورد! دوستی داشتیم که برادرش پزشک بود و از اونجایی که متأسفانه خارجیها همیشه نسبت به همه چیز در کشور میزبان به چشم شک و تردید نگاه میکنن و فکر میکنن که همه چیز دسیسه ای پشتش خوابیده،  این آقای پزشک هم معتقد بود که "ماها غیر بومیها نباید اینکار رو بکنیم چون اگه اتفاقی برامون بیفته و سر مرز بین مرگ و زندگی باشیم، اونوقت اگه شانس نجات پیدا کردن برامون وجود داشته باشه، با این موافقتی که از قبل کردیم، ترجیح داده میشه زودتر بریم تا اینکه بمونیم..."! راستش رو بگم اون وقتها به این حرفش البته کمی فکر کردم ولی در انتها زیاد برام منطقی به نظر نمیومد! امروز بعد از سالها با در دست داشتن امکانات جدید الکترونیکی وارد سیستم این سازمان ثبت اهداء عضو شدم، و در کمال تعجبم دیدم که من توی سیستم نیستم که تصحیحش فقط کار چند ثانیه بود :)
البته بین خودمون باشه، بدم نمیومد که وصیتی مثل خیام عزیز بکنم:)

چون مرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مرا عبرت مردم سازید
خاک تن من به باده آغشته کنید
وز کالبدم خشت سر خم سازید

در واقع این خواسته یک کمی باحالتره و حال و هوای هیجان انگیزتری داره، ولی خوب  به کس دیگه ای هم فایده ای نمیرسونه، یعنی "خشت سر خم" به چه کار اون بنده خدایی میاد که نیاز به پیوند قلب یا کلیه داره، ها؟ :)

پ. ن. الان نگاه کردم دیدم این شعر رو در پستی حدود پنج سال تقدیم به "سه تفنگدار" کرده بودم! چه میدونستم اون موقعها که دو تفنگدار دیگه اینقدر نامرد و پست فطرت از آب درمیان که دوتایی در عملیاتی ناجوونمردانه سر تفنگدار سومی رو زیر آب بکنن :-)


هیچ نظری موجود نیست: