هفتۀ کاری کوتاهتری بود به نسبت هفته های دیگه چون دوشنبه تعطیل رسمی بود به دلیل عید پاک. ولی احساس روز جمعه و خستگیش با هفته های دیگه هیچ تفاوتی نداره، لااقل برای من که اینطوریه امروز. دیگه توی این دیار به جز چند تا تعطیلی تک و توک تعطیلی رسمیی به اون شکل وجود نخواهد داشت تا تابستون که فصل مرخصیها و تعطیلیها به طور طبیعیش خواهد بود. راستش از چند ماه پیش اینجا سر کار ما خرمون رو گرفتن که باید زمان مرخصیتون رو برای تابستون تعیین کنین چون باید رؤسا اول بررسی کنن و بعد تصمیم گیری بشه و در انتها بعد از موافقت بهمون چراغ سبز نشون بدن که حالا دیگه میتونین رسماً تقاضای مرخصیهاتون رو توی سیستم وارد کنین... خیلی پیشرفته شدن اینا توی این زمینه :)
صبحها وقتی جلوی در ورودی ساختمون میرسم قبل از اینکه کارت رو بکشم تا در باز بشه اول میرم و روزنامۀ مترویی رو از دکه ای که در نزدیکیه در ورودیه برمیدارم. این روزنامۀ مجانی الان سالیان ساله که توی این شهر اومده. تا اونجایی که خبر دارم کارشون حسابی گرفته و کار و کاسبی روزنامه های قدیمی رو اساسی کساد کردن! آخه از قدیم میگفتن که "مفت باشه، کوفت باشه"! اینها هم تمام هزینه هاشون از طریق آگهی هایی که توی روزنامه دارن، تأمین میشه. اخبارا شون بسیار کوتاه و اگر مقاله ای هم گاهی داشته باشن معمولاً زیاد نمیشه محتواش رو جدی گرفت...
موقع خوردن چای و قهوه و به همون شکل وقت ناهار بهترین فرصت برای ورق زدن این روزنامه و مرور تیتر اخباره. مترو معمولاً این خبرها رو با یک روز تأخیر و بعد از مطالعه کردن روزنامه های دیگه منتشر میکنه. جدیداً ولی برای آخر هفته ها یک خرده فعال شده و چندین صفحه رپرتاژ با داشتن یک تم مشخص رو به چاپ میرسونه. چیزی که امروز توی این روزنامه برام خیلی عجیب و غیرمنتظره به نظر اومد گزارش این آخر هفته اشون بود! و حدس بزنین که حدود هشت الی ده صفحه راجع به چه چیزی انواع و اقسام مقاله ها و عکسهای گوناگون رو گذاشته بودن! بله، کلمه ای که خیلی ها معتقدن که بیشتر دنیا بر محورش در حال گردشه: سکس! گشتم توی سایتشون شاید دنبالکی به همۀ این گزارشها پیدا کنم و اینجا بذارم ولی چیزی پیدا نکردم، ظاهراً نسخۀ اینترنتیشون با نسخۀ کاغذیشون فرق میکنه... یعنی، تعارف رو اگر کنار بذاریم حسابی زدن به سیم آخر :) توی یکی از مقاله هاشون این سایتهای "بنگاه شادمانی اینترنتی" رو بررسی کرده بودن و اینکه چطور میتونی در عرض یک چشم به هم زدن "بساط شب" رو فراهم کنی! از پیشنهاداتی که میکردن در این مقاله این بود که چطور کسایی که از طریق این بنگاههای مجازی به دنبال "شریک" میگردن و گزینۀ "رابطۀ جدی" رو در تقاضاهاشون فعال کردن رو از دم تیغ فیلتر بگذرونین تا وقتتون کمتر تلف بشه و زودتر به "وصال" برسین... ای داد بر من، ای داد بر من! کی بود که چند روز قبل میگفت: دورۀ آخر زمون سر رسیده، کاملاً برحق بود :)
صبحها وقتی جلوی در ورودی ساختمون میرسم قبل از اینکه کارت رو بکشم تا در باز بشه اول میرم و روزنامۀ مترویی رو از دکه ای که در نزدیکیه در ورودیه برمیدارم. این روزنامۀ مجانی الان سالیان ساله که توی این شهر اومده. تا اونجایی که خبر دارم کارشون حسابی گرفته و کار و کاسبی روزنامه های قدیمی رو اساسی کساد کردن! آخه از قدیم میگفتن که "مفت باشه، کوفت باشه"! اینها هم تمام هزینه هاشون از طریق آگهی هایی که توی روزنامه دارن، تأمین میشه. اخبارا شون بسیار کوتاه و اگر مقاله ای هم گاهی داشته باشن معمولاً زیاد نمیشه محتواش رو جدی گرفت...
موقع خوردن چای و قهوه و به همون شکل وقت ناهار بهترین فرصت برای ورق زدن این روزنامه و مرور تیتر اخباره. مترو معمولاً این خبرها رو با یک روز تأخیر و بعد از مطالعه کردن روزنامه های دیگه منتشر میکنه. جدیداً ولی برای آخر هفته ها یک خرده فعال شده و چندین صفحه رپرتاژ با داشتن یک تم مشخص رو به چاپ میرسونه. چیزی که امروز توی این روزنامه برام خیلی عجیب و غیرمنتظره به نظر اومد گزارش این آخر هفته اشون بود! و حدس بزنین که حدود هشت الی ده صفحه راجع به چه چیزی انواع و اقسام مقاله ها و عکسهای گوناگون رو گذاشته بودن! بله، کلمه ای که خیلی ها معتقدن که بیشتر دنیا بر محورش در حال گردشه: سکس! گشتم توی سایتشون شاید دنبالکی به همۀ این گزارشها پیدا کنم و اینجا بذارم ولی چیزی پیدا نکردم، ظاهراً نسخۀ اینترنتیشون با نسخۀ کاغذیشون فرق میکنه... یعنی، تعارف رو اگر کنار بذاریم حسابی زدن به سیم آخر :) توی یکی از مقاله هاشون این سایتهای "بنگاه شادمانی اینترنتی" رو بررسی کرده بودن و اینکه چطور میتونی در عرض یک چشم به هم زدن "بساط شب" رو فراهم کنی! از پیشنهاداتی که میکردن در این مقاله این بود که چطور کسایی که از طریق این بنگاههای مجازی به دنبال "شریک" میگردن و گزینۀ "رابطۀ جدی" رو در تقاضاهاشون فعال کردن رو از دم تیغ فیلتر بگذرونین تا وقتتون کمتر تلف بشه و زودتر به "وصال" برسین... ای داد بر من، ای داد بر من! کی بود که چند روز قبل میگفت: دورۀ آخر زمون سر رسیده، کاملاً برحق بود :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر