پنج سال پیش این کار زیبای شجریان رو اینجا گذاشتم و به دلایلی از اینجا برش داشتم! حالا دیگه به هیچ وجه دلیلی نمیبنم که خودم رو سانسور کنم و از بودن این اثر خاطره انگیز در اینجا اجتناب کنم... حیف و صد حیف واقعاً!
پر کن پیاله را کاین آب آتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد!
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می رباید و، آبم نمی برد!
من، با سمند سرکش و جادویی شراب،
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریزپا،
تا شهر یادها ...
دیگر شراب هم جز تا کنار بستر، خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در راه زندگی، با اینهمه تلاش و تمنا و تشنگی،
با اینکه ناله می کشم از دل که: آب ... آب!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!
پر کن پیاله را
فریدون مشیری
شجریان - پر کن پیاله را
پر کن پیاله را کاین آب آتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد!
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می رباید و، آبم نمی برد!
من، با سمند سرکش و جادویی شراب،
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریزپا،
تا شهر یادها ...
دیگر شراب هم جز تا کنار بستر، خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در راه زندگی، با اینهمه تلاش و تمنا و تشنگی،
با اینکه ناله می کشم از دل که: آب ... آب!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!
پر کن پیاله را
فریدون مشیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر