۱۳۸۶ دی ۲۷, پنجشنبه

گفتم غم تو دارم

در شهر ما طبق معمول هر سال فستیوال فیلمه و ما هم بر حسب عادات سنواتی به دنبال فیلمهایی برای دیدن میگردیم که بوی وطن رو میدند. امسال البته تعداد فیلمهای وطنیی که قراره نشون داده بشند، زیاد نیستند. چند تاییشون هم که از شانس بد ما با برنامه های روزمرگی ما تداخل دارند! ولی خوب بالاخره یکیشون رو موفق شدیم با برنامه های دیگه ردیف کنیم... خوب، فیلم "حافظ" رو نمیشه بریم و ببینیم، ولی به یکی از زیباترین شعرهای حافظ که میشه نظری افکند، مگه نه؟ا

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
حافظ

هیچ نظری موجود نیست: