وقتی که در خونه رو باز می کنم و فقط جای خالیِ تو رو اونجا پیدا می کنم... وقتی که در تاریکیِ شب، بازی نورِ به درون تابیده از پنجره با سایه ها رو از درون بسترم نظاره گر میشم... وقتی که در اون ظلمت، درد دوری از تو رو در تک تک سلولهام حس می کنم، تنها یک فکر در ذهنم میچرخه... ترا من چشم در راهم...ا
نیما یوشیج - ترا من چشم در راهم
دکلمه از زنده یاد احمد شاملو
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
كه می گيرند در شاخ تلاجن
سايه ها رنگ سياهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم كه بر جا
دره ها
چون مرده ماران خفتگانند
درآن نوبت كه بندد
دست نيلوفر
به پای سرو كوهی دام
گَرَم يادآوری يا نه
من از يادت نمی كاهم
ترا من چشم در راهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر