آیا باید همیشه سیاستمدار بود و جانب احتیاط رو در همه چیز رعایت کرد؟ حتی در عشق؟! در اون صورت دیگه معنای بی دریغ بودن چیه؟ چطور میشه در عشق سیاست به خرج داد؟!... اگه میشد که عاشقان بزرگ دنیا، مجنون، فرهاد، رومئو و هزاران دلخسته ی دیگه، اینقدر شهره ی عالم نمیشدند! اونا به این خاطر جاودانه شدند چون از همه چیزشون در راه عشق گذشتند... یک دوستی که خودش از فعالان سیاسی بود همیشه می گفت: سیاست به مانند روسپییه که هر کی بیشتر پول داد، از آن اوست!... اگر عشق و سیاست با هم سازگاری داشتند دیگه هیچ پروانه ای به گرد شمع نمی چرخید و در آتش عشقش نمیسوخت... پروانه اگه سیاستمدار بود که دیگه پروانه نمی شد!... در عشق باید که بی دریغ بود و دست از ریا و نیرنگ برداشت، باید از "خود" گذشت و به "ما" رسید...ا
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
مولانا
۲ نظر:
فیلم"شبهای روشن" رو دیدی؟ تو با این نوشته منو یاد بعضی دیالوگهای اون فیلم می ندازی
متأسفانه این فیلم رو ندیدم! کار کیه؟...ا
ارسال یک نظر