۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

بازی اعداد

این بازی اعداد نمیدونم چرا دست از سر ما برنمیداره! هر چقدر هم که میخوای از دستش خلاص بشی بازم یک راهی پیدا میکنه که یادآورت باشه... اومد به سراغم و مثل بچه های تخس هی زیر گوشم شروع به خوندن کرد،
گفت: میدونی از اول چطوری بود؟
گفتم: برو خدا روزیت رو جای دیگه بده، خودم میدونم از اول چطوری بود و به کجا رسید و تو دیگه نمیخواد برام بشمری!
ولی دست بردار نبود و با سماجت شروع به شمردن کرد: اولش یک و شش بود، اون موقع که هنوز توی دوران خوش نوجوونی بودی و غمی توی زندگیت وجود نداشت الی گرفتن دیپلم و وارد شدن به دانشگاه، یادته؟
گفتم: بابا، دست بردار! گفتم که همه اش یادمه :)
و باشیطنت هر چه تمومتر ادامه داد: اونوقت، بعدش چی اومد؟ آها، دو و هفت، همون موقعها بود که کوچ کردی و به این شهر اومدی، هیچ فکرش رو میکردی که اینجا اینجوری موندگار بشی؟
گفتم: پسر خوب، هیچکس از آینده خبر نداره و در جواب سؤالت، نه فکرش رو هم نمیکردم، حالا دست از سر کچل ما برمیداری یا نه؟
گفت: به، تازه به جاهای خوبش رسیدیم! دیگه این رو حتماً میدونی، سه و هشت! در اوج تلاشت برای به اتمام رسوندن کاری که فقط میخواستی تموم بشه، یک تلاش ساده لوحانه!
گفتم: آره، درست میگی و کاملاً باهات موافقم و تلاشی بیهوده بود، ولی دیگه کاریه که شده و زمانیه که گذشته، زندگی همینه دیگه! آدما اگه از اول تولدشون یک حل المسائل به دستشون میدادن، خب  اونوقت دیگه هیچوقت کسی دچار اشتباه نمیشد!
گفت: نه بابا، اینجور که به نظر میاد، انگاری یک چیزایی باد گرفتی... دیگه زیاد ازت نا امید نیستم...
فکر کردم که خدا رو شکر دیگه انگار راضی شده و دست از سرم برداشته... و توی همین فکرای خام بودم که
گفت: و اما اصل داستان، یعنی اعداد آخر این سری ریاضی :) این همه درس خوندی، دیگه حساب کردنش رو حتماً باید بلد باشی، مگه نه؟
دیگه کفرم رو بالا آورده بود و نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و با عصبانیت هر چی بیشتر داد زدم: آره، میدونم، چهار و نه، چهار و نه، چهار و نه.... راضی شدی؟! فقط میخواستی حرص منو در بیاری؟ :))

و بدینگونه بازی اعداد امسال هم به پایان رسید و رفت تا یک سال دیگه عموناصر رو به حال خودش رها کنه...:)

پ. ن. و با تشکر از دوست و یاور خوبم که دیروز به اتفاق دوستای قدیمی من رو چنان سورپریز کردن که حتی از پیاده روهای مخیلاتم هم فکرش گذر نمیکرد... زنده باد دوستی و زنده باد وفاداری!

هیچ نظری موجود نیست: