۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

بیننده باید عاقل باشه!

یک آدم متفکر و عاقلی گفته: آدما خودشون سرنوشت خودشون رو تعیین میکنند، ولی شاید نه به اون شکلی که میخوان! اگر فرض رو بر این بذاریم که این فرضیه صحت داشته باشه، آیا به این معنیه که ما آدما خیلی وقتا خیلی کارا رو بکنیم و به حساب اون بذاریم که این در اصل خواسته ی ما نبوده؟ آیا این راه راحتش نیست؟ پس مسئولیت ما در قبال کارامون این وسط چی میشه؟  شخصاً توی سالای اخیر زندگیم همش بر این باور بوده ام که دیگه هیچ چیز توی زندگی من رو به تعجب نمیندازه! ولی بین خودمون باشه، گاهی، اینطور که دنیا به نظر میرسه، این قضیه اجتناب ناپذیره! آدما گاهی تیشه رو برمیدارند و با دست خودشون، آره درست شنیدید، دست شخص شخیص خودشون چنان به ریشه ی خودشون میزنند، که بیننده میخواد از زور حیرت یک بند از انگشت رو بجوه، تا شاید از شوک آنی که بهش دست داده بیرون بیاد! نمیدونم چی میشه گفت! شاید هم بعضی آدما بیش از این در توانشون نیست و به قول ژرمنها از روی سایه ی خودشون که نمیتونن بپرند... بنابرین همونجور که از قدیم و ندیم گفتند که شنونده باید عاقل باشه، من میگم که بیننده باید عاقل باشه... و به این فکر کنه که هیچ چیز توی زندگی، و تأکید میکنم مطلقاً هیچ چیز، ارزش این رو نداره که انگشت حیرت رو به دهان بگزی! 

هیچ نظری موجود نیست: