یادم میاد اون موقعها که هم سن و سال پسر کوچیکم بودم، تازه متوجه ظواهرم شده بودم. به سر و وضعم داشتم بواش یواش اهمیت بیشتری میدادم و البته برای پسر بچه ی تو اون سن و سال مو و زلف از اهمیت خاص خودش برخوردار بود :) موهای بلند مد بودند ولی مدارس اجازه ی بلند کردن مو رو به ما نمیدادند! بنابرین تنها راه صفا دادن به گیسوان، میزامپلی و سشوار کشیدن بود! موها ی بیچاره رو چنان زیر سلطه ی بُرُس و باد سوزان و داغ این وسیله ی برقی قرار میدادیم، که اگر میتونستند به زبون بیاند، داستانها برای تعریف کردن داشتند! ولی هر چقدر هم به این موهای از خدا بیخبر شکل و فرم میدادی، پوش میدادی، باز هم بعد از چند ساعت از ریخت و قیافه میفتادند. اون موقعها هم که مثل امروز خبری از انواع و اقسام ژل و کف و از این جریانها نبود! باید که چاره ای جُستن... روزها و هفته ها جستجو (فضولی توی وسایل مادر) بالاخره نتیجه داد: اسپری تافت بهترین وسیله برای جلوگیری از خراب شدن موها بود :) خلاصه عموناصر رو توی اون دوران مجسم کنید با موهای سشوار کشیده و تافت زده، کفشهای پاشنه بلند لِژدار و شلوار پاچه گشاد که میشد باهاش دعوت به همکاری با رفتگران محترم در شهر شد... ای روزگار! عجب روزایی بودند اون روزا!... و هنوز میتونم بوی خوش تافت رو که با عطر گلهای بهاری آمیخته میشدند و تمامی مشامم رو لبریز میکردند، با بینی ذهنم استشمام کنم...
۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه
بوی خوش تافت
بوی بهار رو خیلی دوست دارم، به خصوص صبح زود وقتی در خونه رو باز میکنی و ریه هات از نسیم این فصل زیبا پر میشه، احساس طراوت و شادابی خوبی بهت میده... البته وقتی چمنهای توی حیاط رو میبینم که باید قاعدتاً سال پیش زده میشدند و الان به شکل جنگلی مرکب از رنگ زرد و سبز دراومدند، اون طراوت همونجوری که اومده، همونجوری هم میره...:( ولی هیچوقت بوی بهار اینجا مثل مال وطن نیست! حداقل برای من که اینطور نیست و هر چقدر توی این سالها سعی کردم شمه ای از اون رایحه ی بهاری رو اونجا در این دیار شمالی پیدا کنم، هنوز که تنونسته ام و موفقیتی حاصل نکرده ام.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
سلام
یادتان بخیر
ارسال یک نظر