از دوستی پرسیدم که دیگه در دنیای مجازی سری به ما نمیزنی، گفت: "از موقعی که دیگه نه ادامه ی خاطراتت رو می نویسی و نه از بدبختیهات قلم می زنی، دیگه خوندن وبلاگت لطفی نداره! مردم دوست دارند در مورد فلاکتت بخونند و هیچکس خوشش نمیاد که همش بنویسی خیلی حالم خوبه و احساس خوشبختی می کنم و از این حرفها..." واقعیت امر اینجاست که من همونطور که بارها در اینجا نوشته ام، برای دل خودم دست به کاغذ و قلم می برم و ذاتاً نوشتن رو دوست دارم، ولی در اصل این دوست ما اصلاً بی ربط نمی گفت! متأسفانه شاید خیلی از آدما از نوشته هایی که بوی غم و اندوه میدن، خوششون میاد! شاید هم دلشون میخواد احساس کنند که توی این دنیا تنها نیستند و کسان دیگری هم توی این کره ی خاکی وجود دارند که شبانه روز با بازیهای این چرخ گردون دست و پنجه نرم می کنند...خلاصه، نتیجه ی اخلاقی اینه که اگر به این قصد می نویسی که نوشته هات رو بخونند، از بدبختیهات بنویس!!!
۲ نظر:
'' har kasi az zanne khod shod yaar e man''..
man doost daram iinja az khoshbakhtihat(oon) behkoonam baraye drama ham mishe az avallin ketabforoshi sare raah, ba cheshme baste ye chizi entekhab kard o khoond..;)
/S
ey kaash estesnaahaa mitunestand ghavaa'ed ro nafy konand! maa hamghataaraan midunim ke to estesnaa' hasti, bedune inke hattaa yek lahzeh dar in nazaremun derang konim...
ارسال یک نظر