سالیان سال پیش در یک برهه ای از زندگیم، نمیدونم به چه طریقی، ولی موفق شدم که تمامی احساساتم رو بکشم. الان که فکرش رو می کنم می بینم که چقدر اون مدت خوشبخت بودم: نه دردی، نه احساس وابستگی به کسی و ... باید که دوباره جستجو کنم و اون راه رو پیدا کنم. دیگه به هیچ وجه به کسی دل نخواهم بست و به هیچکس اجازه نخواهم داد که با احساسات من بازی کنه، یعنی وقتی احساسی وجود نداشته باشه، دیگه جایی برای به بازی گرفتنش نخواهد موند... عمو ناصر احساساتی از این به بعد، عمو ناصر دلسنگ خواهد شد...ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر