۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

لی لی حوضک

هم سن و سالهای من و قدیمیتر ها، حتماً به یاد دارن اون موقعهایی رو که بزرگترها  توی دوران بچگیمون مینشوندنمون و کف دستمون با انگشت بی وقفه دایره هایی میکشیدن و میخوندن: "لی لی حوضک کنار سبزه، جوجوئه اومد آب بخوره، افتاد تو حوضک..." :) یادش به خیر وقتی مامان بزرگ این رو برای بقیۀ نوه ها که کلی از من کوچیک تر بودن با اون صدای زیباش میخوند، و من گوش میدادم و چه کیفی میکردم به عنوان نوۀ ارشد، و احساس بزرگ بودن بهم دست میداد :) بعدها این ترانه رو که در اصل اون رو منسوب به عارف میدونن، با صدای زنده یاد خانم گیتی شنیدم . چقدر از شنیدنش لذت میبردم و من رو همیشه میبرد به فضای دوران کودکی خودم و باقی نوه ها...
اون موقعها که سر از دستگاههای موسیقی سنتیمون در نمیاوردم، یعنی یک وقت فکر نکین که امروز هم خیلی سر درمیارم ها! :) ولی به هر صورت دارم سعی میکنم که یک چیزکی یاد بگیرم... زندگی بهم یاد داده که هیچ وقت برای یاد گرفتن دیر نیست، هرچند خیام عزیز میگه:
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم

بگذریم، امروز ولی میدونم که این ترانۀ خاطره انگیز در آواز افشاری هست، آوازی بسیار مغموم و پرمحتوا... و اینم افشاری عموناصر هنرجوی تازه کار :)


آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من می‌بینم
همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم

سعدی

آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
عجب آن است که من واصل و سرگردانم
سعدی

سرو در باغ نشانند و ترا بر سر و چشم
گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
سعدی

از آن دم از خرد بیگانه گشتم
که با عشق تو کردم آشنایی
ندانستم کمند طالع من
کند در بام وصلت نارسایی
قاآنی

خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
سعدی

هیچ نظری موجود نیست: