۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

افسردگی: دامی بزرگ

همه ی اونایی که یک خرده عقل در سر داشته باشند میدونند که مواد مخدر یکی از بزرگترین دشمنان جوامع بشریه و بعضی از انواع این مواد اگر در دامش افتادی، دیگه راه برگشتی برات وجود نداره! همه بالاخره به طریقی راجع بهش صحبت میکنند، والدین سعی میکنند به فرزنداشون تا اونجاییکه در توانشون هست اطلاعات بدند، توی مدارس معلمین تلاش مبرم بر ارشاد کردن دانش آموزها دارند و خلاصه مرتب ازش حرف زده میشه! حالا چرا با تمامی این احوال اینقدر زیاد و متداوله و در بعضی ممالک مثل نقل و نبات پیدا میشه، موضوع بحث من در اینجا نیست! موردی رو که خیلی از آدما نه در رابطه اش زیاد اطلاعات دارند و نه شاید اگر به شکلی در دور و برشون اتفاق نیفته، ممکنه به هیچ شکل براشون قابل لمس نباشه، دامیه به ظاهر کاملاً بی ضررتر و خفیفتر ولی در اصل شاید بسیار خطرناکتر، منظورم دیویه به نام افسردگی!
میگن از عاشق پرسیدند: عاشقی چیست؟ گفت: چون ما شوی بدانی! اوناییکه درگیر این مسئله شده باشند، میدونند که من دارم راجع به چی صحبت میکنم. متأسفانه اگر یکبار در دامش افتادی تا آخر عمر همیشه احتمال عود کردنش وجود داره... خلاصه که اگر به قول آقا خره توی شهر قصه (که من این اواخر انگار زیاد به شخصیت های توش عطف میکنم :) ) 
بعد ازاين اگر شبي ، نصفه شبي ،
به کسوني مثه ما قلندر و مست و خراب
توکوچه برخوردي
اون چشارو هم بذار
يا اقلا ديگه اين ريختي بهش نيگا نكن .
آخه من قربون هيكلت برم
اگه هر نيگا بخواد اينجوري آتيش بزنه
پس باهاس تموم دنيا تا حالا سوخته باشه !

یعنی ممکنه اون آدم مست و خراب افسرده حالی باشه که داره زیر لب پیش خودش از دنیای خودش زمزمه میکنه:
دلم دنیای فریادی فسرده ست
که روحش را ،سکوت مرگ خورده ست
منال ای دل ،اگر مرده ست دنیات
در این دنیا چه دنیاها که مرده ست

کارو

۲ نظر:

جهانگرد گفت...

سلام
عموناصر عزیز
دوست گرامی این دو مرض ما را هم دیوانه کرده عموناصر در این منطقه ما که معرف حضور هم هست مملو از پیر وجوان معتاد است که دل ادم را ریش میکنند از اوضاعی که تا حدودی در ساختنش برای خود مسئول بوده اند
اما افسردگی که این هم درد همه گیری شده در ایران حالا سوئد را بگویید می گویند کشور صنعتی است واین هم از عوارض ان واز عوارض اب وهوای قطبی ان است اما ایران چه؟ هر خانواده ای شاید یک نفر را داشته باشد که مبتلاست به این درد غم انگیز

amunaaser گفت...

جهانگرد جان!
توی سوئد همونطور که گفتی این بیماری خیلی شایعه و علت اصلیش هم به طور مشخص کمبود نور و آفتابه، ولیکن از فاکتور فرهنگی اینجاییها هم نمیشه چشم پوشی کرد: خیلیها اینجا در تنهایی زندگی میکنند و در عین داشتن خانواده به حال خودشون رها هستند...