۱۳۸۶ شهریور ۹, جمعه

قانع بودن یا قانع نبودن

اینجا، توی این سرزمین قطبی رسم خیلی از اداره جات اینه که هر چند وقت یکبار برای کارمندهاشون برنامه ای ترتیب بدند که میتونه شامل این باشه که مهمونایی رو دعوت بکنند که بیاند و برای کارکنان سخنرانی کنند. هدف از این کار اینه که کارکنان از نظر روحی و کاری توسعه پیدا کنند! ایده البته خیلی جالبه ولی تا چه اندازه کارسازه و به نتیجه میرسه، خودش قابل بحثه! به هر روی امروز ما رو هم از طرف کار به یک چنین گردهم آیی دعوت کرده بودند. سخنران درست سه ساعت در مورد روشهای خودسازی چه به طور شخصی و چه در محیط کاری صحبت کرد. از میون صحبتهاش نکته ای رو بهش اشاره کرد که به نظرم خیلی جالب اومد. می گفت که آیا اگر آدم از چیزی که داره راضیه، باید حتماً به صرف اینکه همش باید تغییر و توسعه داد، در بهتر کردنش بکوشه؟ این موضوعیه که من شخصاً خیلی وقتا بهش فکر می کنم. پیشرفت خیلی خوبه ولی آیا ما آدما همیشه به پی آمدهای این پیشرفت و بهایی که بابتش شاید مجبور به پرداخت بشیم، واقف هستیم؟! متأسفانه گاهی میایم زیر ابرو رو بگیریم میزنیم چشم رو کور می کنیم! به نظر این آقای سخنران باید حداعتدال رو در این باره رعایت کرد: اگر آدم از وضعیت و شرایط احساس رضایت میکنه، میتونه به جای تغییرات بزرگ و "انقلابی" به دنبال تصحیح های کوچیک و جزئی باشه. در عین حال قانع بودن زیادی هم باعث منفعل شدن شخص در دراز مدت میشه... به هر جهت اون چه که میشه گفت اینه که قانع بودن یا قانع نبودن، بحث در این است!

هیچ نظری موجود نیست: