۱۳۸۶ تیر ۲۲, جمعه

آهای مردم دنیا

روزهای جمعه معمولِ اینجا که بعدازظهر یکی از همکارها شیرینیی و یا چیزی از این قبیل میخره که با چای و قهوه "تناول" بشه...:) امروز قرعه به نام حقیر بود! رفتم مغازه ی پایین یک نگاهی انداختم، دیدم چیز به درد بخوری پیدا نمیشه! چاره ای جز این نبود که سوار ماشین شد و به نزدیکترین قنادی این دور و بر رفت: شش کیلومتر اونطرفتر... الغرض، در این سفر کوتاه نیمساعته قسمت این بود که از رادیو این ترانه رو بشنوم...آهای مردم دنیا...ا

داریوش - آهای مردم دنیا

آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
شما که حرمت عشق رو شکستین
کمر به کشتن عاطفه بستین
شما که روی دل قیمت گذاشتین
که حرمت عشق رو نگه نداشتین
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
فریاد من شکایت یه روح بی قراره
روحی که خسته از همه زخمی روزگاره
گلایه من از شما حکایت خودم نیست
برای من که از شما سوختن و گم شدن نیست
اگه عشقی نباشه آدمی نیست
اگه آدم نباشه زندگی نیست
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
جواب من به جز شرمندگی نیست
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم

هیچ نظری موجود نیست: