۱۳۸۶ تیر ۱۴, پنجشنبه

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

یکی از فوائد به قلم کشیدن اندیشه ها و به ویژه از نوع مجازیش اینه که آدم همیشه امکان برگشت و بازبینی اونا رو داره. بد نیست که آدم گاه گداری نگاهی به افکار گذشته اش بکنه برای اینکه اولاً هیچ وقت فراموش نکنه که کی بوده و کی هست، ثانیاً نظری به راهی که داره میره بندازه، درست به مانند دریانوردی که مرتب طول و عرض جغرافیایی کشتیش رو کنترل میکنه تا مطمئن بشه که مسیر درستی رو داره درمی نورده...ا
داشتم نوشته های سال گذشته ام رو که حدوداً در همین روزها نوشته بودم، مرور می کردم... خیلی برام جالب بود که کجا بودم اون موقع و الآن کجا هستم. چیزی رو که اون موقع شاید نیاز شدید بهش داشتم این بود که کسی برام این شعرزیر رو بخونه! شاید هم خوندند و من اون موقع در دنیای خودم سیر می کردم...:)...ا

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند ، چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت زنقش نیک وبد است
چو بر صحیفه ی هستی رقم نخواهد ماند

سرود مجلسِ جمشید گفته اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگر ، دلِ درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنجِ درم نخواهد ماند

بدین رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهلِ کرم نخواهد ماند

زمهربانیِ جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند


حافظ

هیچ نظری موجود نیست: