بالاخره روز آخر قبل از تعطیلات سر رسید. نمیدونم چرا امسال اینقدر قبل از مرخصی احساس خستگی می کنم! پارسال به زور دو هفته مرخصی گرفتم، که اونم اگر دستم خودم بود اصلاً نمی رفتم! خلاصه که چند هفته ای "فیل" رو به" هندستون" میخوام ببرم...:) یاد صحبت پدر یکی از دوستهای قدیمی افتادم. خودش از ارتشی های قدیمی بود و در مورد جنگ با دشمن می گفت: در جنگ زمانی ممکنه برسه که رو به سوی میهن عزیز و پشت به دشمن خائن باید کرد...:)...چه خوب شد یاد این دوست قدیمی افتادم، اتفاقاً خیلی وقته ازش خبر ندارم و باید سراغی ازش بگیرم...ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر