تا اونجایی که به یاد دارم و توان این رو دارم که اطلاعات رو از سلولهای حافظۀ مغز استخراج کنم، همیشه ارتباط خیلی خوبی با دنیای هنر داشتم، علی الخصوص هنر هفتم یا همون سینما. از همون دوران کودکی تشنۀ دیدن فیلمها و سریالهای تلویزیونی بودم و از همون ابتدا هم تعصب خاصی نسبت به اینکه فیلم کجا ساخته شده و زبون اصلیش چیه، نداشتم. مهم این بود که برام گیرایی داشته باشه و به طریقی خلاصه به دلم بشینه. در اون دوران فیلمها یا وطنی بودن و یا هالیوودی و مثل امروز امکان دیدن فیلمهای به اصطلاح "آلترناتیو" یا همون متفاوت زیاد وجود نداشت. امروزه با وجود امکانات خیلی زیاد و گوناگون آدم بالاخره به هر جون کندنی هم که باشه هر فیلمی رو که به طور جدی دنبالش بگرده پیدا میکنه.
وقتی در عنفوان نوجوونی مجبور به ترک وطن شدم سالها از فیلمهای وطنی دیگه به دور موندم. نمیتونم بگم که این جریان خواسته بود و من دانسته انتخابش کردم. اینطور پیش اومد، به هزار دلیل که برای مطرح کردنشون اینجا دلیل خاصی نمیبینم، تنیجه اش این شد که به جز چند تا فیلم، که اون هم در دیدارهایی که از وطن داشتم، رو نتونم ببینم... و باید اعتراف کنم که خودم هم دیگه به طور جدی به دنبال دیدن این فیلمها نرفتم.
تا اینکه چند سال پیش زندگی من رو در مسیری قرار داد و باعث شد که دوباره به این دنیا که سالیان سال ازش دور بودم راه پیدا کنم. اولش برام خیلی عجیب و بیگانه بود. از همه مهمتر زبون بود که حس میکردم خیلی ازش دور شدم با اینکه خودم آگاهانه خیلی سعی کرده بودم که معلومات ادبیم رو به روز نگه دارم، ولی زبان به طرز وحشتناکی دینامیکه ودر حال تغییر و تحول. اگر غفلت کنی و مدت زیادی ازش دور بمونی، چنان فاصله ای بین تو و اون زبون میفته که از بین بردنش مستلزم ماهها و شاید هم سالها همت باشه، حتی اگر اون زبون، زبون مادریت باشه ... خلاصه که اولش خیلی برام سخت بود ولی به مرور زمان تونستم اون فاصله رو کمتر و کمترش کنم. حالا دیگه چندین ساله که سعی میکنم فیلمهای وطنی خوب رو از دست ندم و حتماً ببینمشون. این نه تنها به خاطر اینه که از دیدن فیلمهای خوب و ارزنده لذت میبرم، بلکه چون باعث میشه که از زبون و ادبیات رایج اون خاک دور نیفتم!
دیروز خبر کاندید شدن فیلم دیگه ای از وطن رو در اسکار شنیدم که جداً برام خیلی مسرت بخش بود: فیلم فروشنده آقای فرهادی. خودم هنوز موفق به دیدن این فیلم نشدم ولی مطمئن هستم که به مانند دیگر فیلمهای این کارگردان با استعداد زیبا و پرمعناست واین فیلم با به کار گرفتن دو تا از بهترین هنرپیشه هایی که الان در سطح اون دیار مطرح هستن، به یقین شانس زیادی داره تا بار دیگه این جایزه رو از آن خودش بکنه، هر چند که متأسفانه کلی "جریانهای دیگه" همیشه پشت اهداء این جوائز خوابیدن و اونا رو به نوعی تحت الشعاع خودشون قرار میدن!
وقتی در عنفوان نوجوونی مجبور به ترک وطن شدم سالها از فیلمهای وطنی دیگه به دور موندم. نمیتونم بگم که این جریان خواسته بود و من دانسته انتخابش کردم. اینطور پیش اومد، به هزار دلیل که برای مطرح کردنشون اینجا دلیل خاصی نمیبینم، تنیجه اش این شد که به جز چند تا فیلم، که اون هم در دیدارهایی که از وطن داشتم، رو نتونم ببینم... و باید اعتراف کنم که خودم هم دیگه به طور جدی به دنبال دیدن این فیلمها نرفتم.
تا اینکه چند سال پیش زندگی من رو در مسیری قرار داد و باعث شد که دوباره به این دنیا که سالیان سال ازش دور بودم راه پیدا کنم. اولش برام خیلی عجیب و بیگانه بود. از همه مهمتر زبون بود که حس میکردم خیلی ازش دور شدم با اینکه خودم آگاهانه خیلی سعی کرده بودم که معلومات ادبیم رو به روز نگه دارم، ولی زبان به طرز وحشتناکی دینامیکه ودر حال تغییر و تحول. اگر غفلت کنی و مدت زیادی ازش دور بمونی، چنان فاصله ای بین تو و اون زبون میفته که از بین بردنش مستلزم ماهها و شاید هم سالها همت باشه، حتی اگر اون زبون، زبون مادریت باشه ... خلاصه که اولش خیلی برام سخت بود ولی به مرور زمان تونستم اون فاصله رو کمتر و کمترش کنم. حالا دیگه چندین ساله که سعی میکنم فیلمهای وطنی خوب رو از دست ندم و حتماً ببینمشون. این نه تنها به خاطر اینه که از دیدن فیلمهای خوب و ارزنده لذت میبرم، بلکه چون باعث میشه که از زبون و ادبیات رایج اون خاک دور نیفتم!
دیروز خبر کاندید شدن فیلم دیگه ای از وطن رو در اسکار شنیدم که جداً برام خیلی مسرت بخش بود: فیلم فروشنده آقای فرهادی. خودم هنوز موفق به دیدن این فیلم نشدم ولی مطمئن هستم که به مانند دیگر فیلمهای این کارگردان با استعداد زیبا و پرمعناست واین فیلم با به کار گرفتن دو تا از بهترین هنرپیشه هایی که الان در سطح اون دیار مطرح هستن، به یقین شانس زیادی داره تا بار دیگه این جایزه رو از آن خودش بکنه، هر چند که متأسفانه کلی "جریانهای دیگه" همیشه پشت اهداء این جوائز خوابیدن و اونا رو به نوعی تحت الشعاع خودشون قرار میدن!