خواستم اولین نوشته ام رو در سال جدید و آغاز بهار، با ترانه ای که بوی بهار و عشق میده شروع کرده باشم، ترانه ای با صدای جادویی فَیروز، خوانندۀ خوش صدای لبنانی... برای بیان عشق نه مکان اهمیت داره، نه زمان و نه زبون، به هر زبونی میشه اون رو اظهار کرد. در اینجا جا داره که از دوست دیرینه ام تشکر کنم که مثل همیشه در ترجمۀ این ترانۀ لطیف و زیبا من رو یاری داد... و در انتها دوست دارم این ترانه رو در این روز زیبا و البته کمی سرد بهاری در این دیار قطبی، به گل همیشه بهار خودم تقدیم کنم.
طل وسالني اذا نيسان دق الباب
در زد و پرسید: آیا نیسان آمده است
خبيت وجي وطار البيت فيي وغاب
دلتنگ خود شدم، و در خانه محو
طل وسالني اذا نيسان دق الباب
در زد و پرسید: آیا نیسان آمده است
خبيت وجي وطار البيت فيي وغاب
دلتنگ خود شدم، و در خانه محو
حبيت افتحلو
خواستم که دل بگشایم
عالحب اشرحلو
و شرح عشق دهم
طليت مالقيت
دل گشودم
غير الورد عند الباب
و به جز گل بر در نیافتم
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها
مرق الصيف بمواعيدو
تابستان گذشت با تمامی قول و قرارها
والهوي لملم عناقيدو
باد خوشه هایش را جمع کرد
مرق الصيف بمواعيدو
تابستان گذشت با تمامی قول و قرارها
والهوي لملم عناقيدو
باد خوشه هایش را جمع کرد
وما عرفنا خبر
و خبری به ما نرسید
عنك ياقمر
از تو ای ماه
ولاحدا لوحلنا بايدو
و هیچکس دستی برایمان نتکاند
وبتطل الليالي وبتروح الليالي
و شبها می آیند و می روند
وبعدك على بالي على بالي
و من هنوز ترا در خاطر دارم، در خاطر دارم
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها
فیروز - هنوز ترا در خاطر دارم
طل وسالني اذا نيسان دق الباب
در زد و پرسید: آیا نیسان آمده است
خبيت وجي وطار البيت فيي وغاب
دلتنگ خود شدم، و در خانه محو
طل وسالني اذا نيسان دق الباب
در زد و پرسید: آیا نیسان آمده است
خبيت وجي وطار البيت فيي وغاب
دلتنگ خود شدم، و در خانه محو
حبيت افتحلو
خواستم که دل بگشایم
عالحب اشرحلو
و شرح عشق دهم
طليت مالقيت
دل گشودم
غير الورد عند الباب
و به جز گل بر در نیافتم
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها
مرق الصيف بمواعيدو
تابستان گذشت با تمامی قول و قرارها
والهوي لملم عناقيدو
باد خوشه هایش را جمع کرد
مرق الصيف بمواعيدو
تابستان گذشت با تمامی قول و قرارها
والهوي لملم عناقيدو
باد خوشه هایش را جمع کرد
وما عرفنا خبر
و خبری به ما نرسید
عنك ياقمر
از تو ای ماه
ولاحدا لوحلنا بايدو
و هیچکس دستی برایمان نتکاند
وبتطل الليالي وبتروح الليالي
و شبها می آیند و می روند
وبعدك على بالي على بالي
و من هنوز ترا در خاطر دارم، در خاطر دارم
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياقمر الحلوين
ای ماه زیبا
يازهر التشرين
ای گل پاییزی
يا دهب الغالي
ای طلای گرانبهای من
بعدك على بالي
هنوز ترا در خاطر دارم
ياحلو يا مغرور
ای زیبای مغرور
ياحبق ومنتور
ای رایحۀ گسترده
على سطح العالي
بر بلندیها