۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

دریا

گفتم امروز از فرصت استفاده کنم و در نبود یار، یک سری کارهای مثبت انجام بدم. مدتها بود که توی فکر جمع و جور کردن کاغذها و مدارک بودم، پس این فرصت رو غنیمت شمرده و به سراغ کلاسور مدارک عتیقه رفتم. خدا میدونه چه چیزهایی از لابلای کاغذها پیدا کردم :) البته طبیعتاً این کار "یک نفر و چند ساعت" (شرمنده :)) نبود ولی خوب بالاخره به پایان رسید. گفتم حالا که دارم تمیزکاری میکنم بد نیست یک سری هم به دنیای "پرونده های الکترونیکی" توی رایانه بزنم و ببینم اونجا چه خبره! چشمم به موزیک خورد. بازش کردم و دیدم کلی ترانه و موزیک اونجا دارم که شاید تا به حال حتی وقتش رو نکردم بهشون گوش کنم! آخه، منم شاید مثل خیلیها هر موزیکی که به شکلی امکان ضبطش برام فراهم میشه، فقط ذخیره میکنم و به امان خدا ولشون میکنم، تا شاید روزی روزگاری گوش کنم :) توی این خونه تکونی به قطعه ای محشر برخورد کردم که گوش دادن بهش من رو ناخودآگاه به سوی شمال، خاک پاک مازندران، خزر و خاطرات گذشته برد... یادشون به خیر...


اردوان کامکار - دریا

هیچ نظری موجود نیست: