دیروز در میان عزیزان بودم و گرم صحبت، و تلویزیون برای خودش روشن بود. کسی حواسش اصلاٌ به برنامه ای که داشت پخش میشد نبود. انگار داشت با خانم خواننده ای از تبار وطن مصاحبه میکرد. صدای بدی نداشت و گیتار خوبی هم میزد. فارسی رو با لهجه ی غلیظ انگلیسی صحبت میکرد. ناخودآگاه توجه ام به گفتگوهای این برنامه جلب شد... گوینده می گفت: این خانم به خاطر موزیکش معروف نیست، بلکه جزو
100 نابغه ی اول دنیاست! گوشهای همه ی ما یک دفعه تیز شد... ایشون خانم
پردیس ثابتی فارغ التحصیل از دانشگاههای ام. آی. ت.، آکسفورد و هاروارد بود که الان هم در همین دانشگاه یعنی هاروارد صاحب کرسی استادی هست! وقتی این برنامه ی تلویزیونی به پایان رسید، نگاهی به عزیزان کردم و باور کنید که اشک توی چشمهای همگی جمع شده بود... نمیدونم چرا همون موقع یاد حرفهای یک دوست قدیمیم افتادم که نقل قول از یک "استاد دانشگاه" در وطن میکرد: زن رو باید به گاز آشپزخونه زنجیر کرد!!! خیلی دلم میخواست که این به اصطلاح تحصیل کرده و روشنفکر رو الان میتونستم از نزدیک ببینم و ازش بپرسم که آقای محترم، اون موقعی که شعور رو تقسیم میکردند، شما کجا تشریف داشتید؟!! لابد خانم دکتر ثابتی هم از توی آشپزخونه و زنجیر شده به گاز، نائل به تمامی این درجات شده! جداٌ که شعور هیچ دخلی به سواد و تحصیلات نداره...خر عیسی گرش به مکه برند...:)
دلم میخواد این ترانه رو به تمامی زنان هموطن تقدیم کنم، به ویژه اونایی که تحت ستم انسان نماهایی هستند که اسم "مرد" رو روی خودشون میذارند!
گوگوش - آی مَردُم مُردَم
من زن ِ ایرانی
اهل ِ خود ویرانی
آینه ی دق کرده
بس که هق هق کرده
مثل یک کوه ِ یخ
می چکم در مطبخ
از سپاه ِ تسلیم
روز و شب بی تقویم
آی مَردُم مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَرد ِ بد ِ نامَردم
من به خود نه که به زن بد کردم
من پر از تنهایی
وحشت از زیبایی
در نمد پیچیده
بی هوا پوسیده
بره ی قربانی
ابرک بارانی
آی مَردُم مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَرد ِ بد ِ نامَردم
من به خود نه که به زن بد کردم
بر تن ِ یاس ِ سفید ِ سفره، جای ِ قلاب ِ کمر می سوزد
لب ِ فریاد ِ مرا می دوزد ، سیرسیرم سیر از مشت و لگد
برده داران ِ حقیر ِ مرگ بو، بر سر ِ بازار عاشق می کُشند
خواب ِ مخمل را بر هم می زنند، این کنیزکان خواهر منند
آی مَردُم مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَرد ِ بد ِ نامَردم
من به خود نه که به زن بد کردم