۱۳۸۵ شهریور ۱۵, چهارشنبه

"به پلیدی فقط برای پشیزی"

به نظر میاد که این روزا فرصت زیادی برای نوشتن در اینجا ندارم. البته مطلب برای نوشتن همیشه زیاده ولی حتی ثانیه های زندگیم رو در حال حاضر نمیخوام از دست بدم...ا
چند وقت پیش یک نوشته ای اینجا در مورد دوستی نوشته بودم که ناگفته نماند کلی ها رو برافروخته کرده بود... داشتم به این فکر می کردم که آدما شاید سالیان سال با هم دوست باشند، حتی دوستهای خیلی خوبی باشند، ولی هیچوقت موقعیتی به اون شکل پیش نیاد که دوستیشون در محک آزمایش قرار بگیره... ولی وقتی به هر دلیلی چنین موقعیتی پیش اومد، اون موقع است که آدما چهره ی واقعی خودشون رو نشون میدند... اون موقع است که میشه دید آیا دوستی هاشون از "پی رنگی" بوده یا نه... اون موقع است که میشه دید آیا تو رو "به پلیدی فقط برای پشیزی" می فروشند یا نه... و خوشا به سعادت اون دوستیهایی که از این آزمایشها سربلند بیرون بیان! اگر اینچنین نشد، نه تنها جای ناراحتی نیست بلکه باید از ته دل خوشحال بود. دوستی جداً از اون چیزهایی که کیفیت تعیین کننده ی اصلیه نه کمیت! دو تا دوست که امتحانشون رو در گرمی ها و سردی ها پس داده اند می ارزند به هزار تا دوست که نمی دونی خنجرهاشون در نیام از برای دشمنه یا از برای پشت تو!!!...ا

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Neveshteye shoma mano beyade in shere zibayae Molana mindaze, goftam ino dar edameye neveshteye shoma jesaratan ezafe konam..

di sheykh gasht hami gerde shahr
Kaz div o dad maloolam o ensanam arezoost

goft gashteim ma yaft minashavad
goft anche yaft minashavad anam arezesoost

ناشناس گفت...

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر....که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست....گفتند یافت می نشود گشته ایم ما....گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست...."فقط جهت تصحیح شعر" با اجازه

ناشناس گفت...

khahesh, zabanam kootahe, va hagh ba shomast..az ghadim goftan harfe hesab javab nadare..