۱۳۹۵ آذر ۱۱, پنجشنبه

عید بخت برگشتگان

این کار مگه میذاره آدم چهار تا کلمه اینجا بنویسه! هر چقدر هم که انتظار سیر نزولی رو میکشم انگار اصلا و ابدا خبری ازش نیست که نیست. حتی ثابت هم نیست این سیر که آدم دلش رو به اون خوش کنه و پیش خودش بگه که دست کم باز جای شکرش باقیه که سیر صعودی نداره!
این روزا اینجاییها دیگه فکر و ذکرشون خرید این ایامه. با هر کی هم که صحبت میکنی شکایت از این داره که دیگه امسال این آخرین باریه که خودش رو درگیر این جریان میکنه، ولی باز سال دیگه همین موقعها انگار که همه چیز رو فراموش کرده باشن، باز فیلشون یاد هندستون میکنه! دلیل خاصی برای چیزی که میخوام الان بگم هنوز پیدا نکردم ولی با دلیل یا بدون دلیل فرق زیادی نمیکنه: من اصلاً این ایام رو دوست ندارم! این همه سال توی این قاره بودم و خیلی هم سعی کردم که بهش علاقه پیدا کنم ولی دست خودم نیست دیگه، وقتی این عید اینا نزدیک میشه من ناخواسته فقط دلم میگیره! نه مذهبی هستم و نه اصولاً مذهب اینارو دارم. تازه اینا خودشون هم بیشترشون دلایلی به جز مذهب دارن که جشن میگیرن و در اصل بیشتر بچه ها هستن که از اومدن این عید به دلیل گرفتن کادوهای جورواجور خوشحال میشن.
امسال توی رادیو و تلویزیون به جز تبلیغ کالاهای مخصوص کریستمس تبلیغات دیگه ای رو دیدم که برام تازگی داره، اینکه به جای این همه اسراف در خرید کادوهای کریستمس به یاد اونایی باشیم که به هر دلیلی از ساده ترین امکانات زندگی محروم هستن، به دلیل جنگ و آوارگی، به دلیل فقر و... چقدر خوب میشد اگه همونجور که اون آگهی های تجارتی که خیلی از ماها رو مسخ خودش میکنه و ناخودآگاه به طرف فروشگاهها سرازیر میشیم، اثری اینجوری روی ماها میگذاشت و دست کم یک بخش کوچیکی از اون پولارو صرف این بخت برگشتگانی میکردیم که اگه اونا نبودن ماها اینچنین توی این کشورهای ثروتمند در رفاه زندگی نمیکردیم.  بیخود نیست که میگن "هیچ کاخی بنا نمیشه اگه کوخی در کنارش ساخته نشه!" نه عزیزان، از این عید اون بخت برگشتگان سهمی نداشتن و نخواهند داشت! 

هیچ نظری موجود نیست: