میگفت توی خونه اشون تلویزیون نداره، باورم نمیشد! ولی وقتی برای اولین بار به همراه دوست دیرینه پا به منزلشون گذاشتم، دیدم راست میگه. خانمش که اهل همون کشور و شهر بود، میگفت که علت نداشتن جعبۀ جادو در خونه امون اعتیاد شوهرمه! اولش متوجه منظورش نشدم چون قیافه اش اصلاً به آدمای معتاد نمیخورد. یک کمی سبزه رو و سیه چرده بود ولی هرگز نمیشد حدس زد که معتاد باشه! وقتی از خانمش توضیح بیشتری در مورد صحبتش خواستم متوجه شدم که منظورش اعتیاد به تلویزیونه! تو دلم از فکری که کرده بودم خنده ام گرفت :) خانمش میگفت اگه توی خونه تلویزیون داشته باشیم از صبح سحر میشینه پاش و از جاش تکون نمیخوره تا آخر شب که سرود ملی رو به صدا دربیارن و تلویزیون دیگه به برفک بیفته... جالب بود و در عین حال باورنکردنی که آدمی که تمام عمرش رو در سیاست و نبرد با صدام تکریتی گذرونده بود اینچنین نقطه ضعفی در برابر این جعبۀ داشت... و اون روزی که برای اولین بار به خونۀ "خانم دکتر" پیر و نق نقو اومد و با سه نوجوون تازه از راه رسیده به فارسیی که براشون خیلی شیرین و بامزه بود، سر صحبت رو باز کرد، هرگز به ذهن اون نوجوونها خطور نمیکرد که یک روزی از سیاستمدارهای بزرگ کشورش بشه... یادش به خیر که همیشه بعدها به عموناصر میگفت: "تو آدم خیلی خطرناکی هستی! چطور موفق شدی که زبون ما رو یاد بگیری و به جمع ما راه پیدا کنی، همیشه برای من معمایی بوده!" :)
تلویزیون با کانالهای متعدد و برنامه های جورواجورش واقعاً یک بخش بزرگی از زندگی خیلی از آدمای امروزی رو تشکیل میده. درسته که حتی امروزه هم هنوز هستن کسایی که یا این دستگاه سحرانگیز رو هرگز به خونه اشون راه نمیدن یا اگر هم داده اند شاید روزانه نیم نگاهی هم بهش نندازن. البته خیلیها هم به واسطۀ اومدن اینترنت و داشتن دسترسی به کلی برنامه ها و فیلمهاست که شاید دیگه توجه خاصی به این جعبه نشون نمیدن. اونچه که مسلمه در هر حال برنامه های این جعبۀ جادو زندگی آدما رو به طریقی تحت تآثیر خودشون قرار میدن، علی الخصوص فیلمها! شوربختانه خیلیها به واسطۀ تماشای زیاد این فیلمها که در واقع هدفی به جز سرگرمی و گذران وقت نباید داشته باشن، چنان در دنیای رؤیاها گم میشن که دنیای واقعی رو خود گم میکنن...
در انتها گاهی وقتی فیلمی رو که شاید بارها دیده باشم و تازه آخرهای فیلم به یادم میاد که اون رو قبلاً دیدم، از دست خودم شاید کمی دلخور بشم، اما بعدش با خودم فکر میکنم که طبیعت عجب موهبتی رو نصیب عموناصر کرده که بعد از دیدن هر فیلم خودش بدون اینکه حتی سیگنالی بفرسته روی دگمۀ "کلیر مموری" میزنه و تمام فیلم رو از ذهنش پاک میکنه... یعنی شما فکر میکنین که از این "هدیۀ الهی" بهتر هم پیدا میشه؟ :)
تلویزیون با کانالهای متعدد و برنامه های جورواجورش واقعاً یک بخش بزرگی از زندگی خیلی از آدمای امروزی رو تشکیل میده. درسته که حتی امروزه هم هنوز هستن کسایی که یا این دستگاه سحرانگیز رو هرگز به خونه اشون راه نمیدن یا اگر هم داده اند شاید روزانه نیم نگاهی هم بهش نندازن. البته خیلیها هم به واسطۀ اومدن اینترنت و داشتن دسترسی به کلی برنامه ها و فیلمهاست که شاید دیگه توجه خاصی به این جعبه نشون نمیدن. اونچه که مسلمه در هر حال برنامه های این جعبۀ جادو زندگی آدما رو به طریقی تحت تآثیر خودشون قرار میدن، علی الخصوص فیلمها! شوربختانه خیلیها به واسطۀ تماشای زیاد این فیلمها که در واقع هدفی به جز سرگرمی و گذران وقت نباید داشته باشن، چنان در دنیای رؤیاها گم میشن که دنیای واقعی رو خود گم میکنن...
در انتها گاهی وقتی فیلمی رو که شاید بارها دیده باشم و تازه آخرهای فیلم به یادم میاد که اون رو قبلاً دیدم، از دست خودم شاید کمی دلخور بشم، اما بعدش با خودم فکر میکنم که طبیعت عجب موهبتی رو نصیب عموناصر کرده که بعد از دیدن هر فیلم خودش بدون اینکه حتی سیگنالی بفرسته روی دگمۀ "کلیر مموری" میزنه و تمام فیلم رو از ذهنش پاک میکنه... یعنی شما فکر میکنین که از این "هدیۀ الهی" بهتر هم پیدا میشه؟ :)