حمیدرضا نوربخش - مگذار و مگذر
دلگير دلگيرم
از غصه میميرم مرا مگذار و مگذر
با پاي از ره مانده در اين دشت تبدار
ای وای میميرم مرا مگذار و مگذر
سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ
دل بر نمیگيرم مرا مگذار و مگذر
بالله که غير از جرم عاشق بودن ای دوست
بي جرم و تقصيرم مرا مگذار و مگذر
آشفته تر ز آشفتگان روزگارم
از غم به زنجيرم مرا مگذار و مگذر
با شهپر انديشه دنيا گردم اما
در بند تقديرم مرا مگذار و مگذر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر