داریوش - همدرد
با تو ای همدرد ای عشق
با تو درمان یافت این دل
خانه ات جاوید آباد
از تو سامان یافت این دل
ای سراپا عاطفه
جز یاریت یاری ندارم
ای کلامت شعر و بوسه
بی تو غمخواری ندارم
آسمان خانه ات
یک کهکشان رنگین کمان است
وآن نگاهت
روشنی چون عروس آسمان است
زندگانی ات ترانه
گریه هایت عاشقانه
واژه هایت ساده گویی
گفتگویی کودکانه
دیدگانت بامدادان
اشکهایت چشمه ساران
چهره ات رنگ سپیده
گونه هایت لاله زاران
گیسوانت آبشاران
زلف جنگل زیر باران
پیکرت آمیزه ای از عطر پاک گلعذاران
با تو ای همدرد ای عشق
با تو باران در بهاران
مثل یک قطره تو دریا
گم شدن تو جمع یاران
با تو ای همزاد!همدل!با توام بی باده مستم
سر نپیچم من هرگز از آن عهد و پیمانی که بستم
ای سراپا بی نیازی
در کنارت بی نیازم
با تو رودم با تو ابرم
هم نشیبم هم فرازم
آب و خاک و باد وآتش
خانه در تو جمله در تو
مهر و کین و خشم و بخشش
جمع در تو سربه سر تو
آفتاب آسمانی
بی نهایت بی کرانی
دشمن سردی و ظلمت
روشنی بخش جهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر