۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

انعطاف پذیری

انعطاف پذیری یکی از اون کلمه هاییه که خیلی خوشم میاد ازش، یا به قول جوونای امروزی یا حتی دیروزی خیلی "دوست دارم" :) راستش اون موقع که به ما زبون یاد میدادن فرقی اساسی بود بین "خوش آمدن" و "دوست داشتن"، ولی متأسفانه این زبون لعنتی انگلیسی که از جنگ جهانی دوم به بعد به هزار زور و کلک به دنیا به عنوان زبون جهانی نه تنها حقنه شد، بلکه کلی از زبونها رو به اشکال مختلف تحت تأثیر خودش قرار داد! مطمئن هستم که این "دوست داشتن" هم ترجمه ای ناخودآگاه از اون زبونه که با زور و کلک مثل خیلی دیگه از اصطلاحات وارد زبون ما شده...بگذریم :)
در مورد انعطاف پذیری میگفتم. خاصیتیه که به خصوص در مورد آدما بسیار پسندیده است و به یقین این فقط نظر عموناصر نیست :) وقت هم میتونه انعطاف پذیر باشه، منظورم وقت کاریه و به عبارت بهتر ساعت کاریه. نمیدونم آیا این سیستم خاص این کشوره یا شاید هم جاهای دیگه وجود داشته باشه! یعنی اینکه در یک چهارچوب معینی هر ساعتی که دلت خواست بیای سر کار و هر ساعتی هم که خواستی بری. اگر بیشتر از هشت ساعت در روز کار کردی این ساعتات جمع میشه و برات امتیاز مثبت میشه و اگر هم کمتر کار کردی از اون ساعتها کاسته میشه. توی محیط کاری ما الان سالیان ساله که این سیستم رو جا انداختن و فکر میکنم که کارکنان هم خیلی از این جریان راضی باشن. فقط برای اینکه آزادی دیگه خیلی هم از حد نگذره و به قول معروف شلم شوربا نشه، گفتن که سالی چند بار میان و این "بانک ساعتهای ذخیره شده" رو کنترل میکنن. اگر از یک تعداد ساعتی بیشتر باشه بهت میگن زود از این ساعتها استفاده کن، بخوانید سر کار نیا:)، اگر هم زیادی منفی باشه، میگن اضافه کاری کن وگرنه سر ماه از حقوقت کسر میکنیم!
خلاصه، آخر هفتۀ دیگه دوباره زمان کنترله... و به عموناصر گفته شده که بیشتر از بیست ساعت اضافه داری و در عرض این دو هفته باید از دستشون "خلاص" بشی، عجب توفیق اجباریی :) نتیجتاً این حقیر دیگه از اول این هفته مجبورم روزها بعد از ناهار با دلی پر از درد و آهی جگرسوز در سینه، از همکارها خداحافظی کنم، به خدای بزرگ بسپرمشون تا روز بعد... ای وای بر من که چقدر زندگی سخته بعضی اوقات...D:

هیچ نظری موجود نیست: