۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

"رقص کاغذ پاره‌ها"



سفر میتونست طولانی تر باشه چون تعطیلات هنوز ادامه داشت و داره، اگه به خاطر تئاتر نبود! میزبانهای مهربون کلی اصرار کردن که فردا هم که تعطیله و بمون، گفتم از قبل بلیط گرفتم و دلم میخواد حتماً برم!
"رقص کاغذ پاره ها" کار بسیار جالبی بود که دانشجویان مهمان دانشگاههای این شهر با امکاناتی بسیار کم فراهم آورده بودن و البته به اون دسته از دوستانی که دیروز نتونستن ببینن صمیمانه توصیه می کنم که حتماً برن و دو ساعتی رو از هنر این عزیزان لذت ببرن... امروز و فردا هم ظاهراً هست.
موضوع اصلاً جدید است و هرگز هم کهنه نخواهد شد! درد، تفاوتهای میان این دو جنسه و تضادهایی که به واسطۀ این تفاوتها به وجود میان. کل داستان بر اساس نوشته های نویسنده ای و همسرش هست که در یکی از شهرهای شمال کشور در هتل به سر میبرن. همۀ اتفاقات داستان نیز همگی در هتل رخ میده و دیالوگها همگی در مورد روابط آشتی ناپذیر این دو جنسه... از درد خیلی از ماها صحبت میشه، ماهایی که صابون این جور جریانا به کرات به تنمون خورده و شاید تک تک جملاتش رو با دونه به دونه از سلولهای بدنمون لمس میکنیم!
در هر صورت برای این جوونا که اینجا با چنین عشق و علاقه ای و با دسترسی به کمترین وسائلی، چنین آثاری رو احیا و خلق میکنن،  از صمیم قلب آرزوی موفقیت  میکنم و امیدوارم که بازم کارهای دیگه ای رو ازشون در اینجا نظاره گر باشیم!

هیچ نظری موجود نیست: