باز هم مثل همیشه در ترجمه کردن به جملات و اصطلاحاتی برخورد میکنم که مترادف فارسیش سخت پیدا میشه! میدونم که توی سالهای اخیر برای خیلی از کلمات معادلش رو درست کردن، به خصوص اصطلاحات علمی رو... به هر روی اصطلاح مورد نظر "کنترل فریک" (control freak) هست که حدوداً میشه نیاز به کنترل ترجمه اش کرد و توی روانشناسی پدیده ای کاملاً رایجه...
کسایی که دچار این قضیه هستند باید در هر موردی توی زندگی چه در مورد خودشون و چه در مورد دیگران کنترل داشته باشن و اگه لحظه ای احساس کنن که کنترلشون رو در موردی از دست دادن، تمام دنیاشون ممکنه به هم بریزه و حالتی بحرانی بهشون دست بده! نکته ی جالب این موضوع اینجاست که در همه کار و همه چیز، خودشون رو محق به دخالت کردن میبینن و همیشه در حال تعیین تکلیف برای دیگران هستند. برای همه چیز شما خط مشی مشخص میکنند حتی برای احساسات شما! خلاصه ی کلام که جداً پدیده ی جالبی هستند و از اون جالبتر اینجاست که اگر بهشون اعتراضی بشه، به هیچ عنوان اعتراض و انتقاد رو در این زمینه پذیرا نیستند و از نظر خودشون تمام این رفتارهایی رو که در مورد بقیه انجام میدن فقط و فقط برای خوبیه و چیزی به جز صلاح دیگران رو نمیخوان :)
کسایی که دچار این قضیه هستند باید در هر موردی توی زندگی چه در مورد خودشون و چه در مورد دیگران کنترل داشته باشن و اگه لحظه ای احساس کنن که کنترلشون رو در موردی از دست دادن، تمام دنیاشون ممکنه به هم بریزه و حالتی بحرانی بهشون دست بده! نکته ی جالب این موضوع اینجاست که در همه کار و همه چیز، خودشون رو محق به دخالت کردن میبینن و همیشه در حال تعیین تکلیف برای دیگران هستند. برای همه چیز شما خط مشی مشخص میکنند حتی برای احساسات شما! خلاصه ی کلام که جداً پدیده ی جالبی هستند و از اون جالبتر اینجاست که اگر بهشون اعتراضی بشه، به هیچ عنوان اعتراض و انتقاد رو در این زمینه پذیرا نیستند و از نظر خودشون تمام این رفتارهایی رو که در مورد بقیه انجام میدن فقط و فقط برای خوبیه و چیزی به جز صلاح دیگران رو نمیخوان :)